14

14


#رئیس_پردردسر 

۱۴

از صدای متئو مثل فشنگ از جام پریدم.

دکمه سند ایمیل رو زدم و نفس عمیق کشیدم.

خب ...

الان داری میری داخل 

اونم بعد اینکه دستمالی شدی 

پس عملا داری خودت نشون میدی که رلضی هستی .

آردم باش و مثل بز نباش مارگارت

با این افکار تقه ای به در زدم گرفتم داخل

اما در پشت سرم قفل نشد

آقای کلایت عصبانی سرشو از تو لپ تاپ آورد بیرون و گفت 

- مارگارت تا یه ساعت دیگه میخوام کل آمار فروش یک سال گذشته رو میزم باشه. 

دهنم باز و بسته شد

آمار فروش؟

فقط سر تکون دادم که گفت 

- بیا اینجا این گپ های مالی ببین 

سزیع رفتم سمتش

تو صفحه لپ تاپ گپ های مالی حسابشو نشون دادو گفت

 - باید اینارو پیدا کنیم کار کیه 

- چشمی گفتم که دستش رو باسنم نشستو گعت 

- بعد میتونیم برنامهخودمون رو ادامه بدیم 

دستش رو باسنم چرخید یهو اما خشک شد 

با تردید بهش نگا۶ کردم

ابروهاش بالا بود 

نگاهمون که گره خورد گفت 

- شورتت چی شد مارگارت ؟

خدای من

چطور ا رو لباس دست زد و فهمید زیرش شورت نیست 

با من و من گفتم

- مجبور شدم بشورمش... تو کیفمه 

چشم هاش رنگ شهوت گرفت

دستشو برداشت 

فکر کردم الان میگه برو ادامه کار 

اما کامل بل صندلیش برگشت سمت من و گفت 

- بشین لبه میز ...

Report Page