136

136


136

به کندی خیره شدم

بهش نیاز داشتم

قدرت خاص کندی طلسم ها بود 

نمیتونستم بیخیالش بشم

اما خون کیت هم خط قرمز من بود 

برای همین گفتم

- تا وقتی جفت منه ... نه 

دقیق نگاهم کردو گفت

- مگه قراره روزی جفتت نباشه؟

این دروغ بود اما منجبور بودم دروغ بگم

پس سر تکون دادمو گفتم

- آره... این طلسم بیشتر یه نفرینه تا طلسم 

مشکوک نگاهم کرد که گفتم

- من میخوام این طلسمو بشکنم. برای همین نیاز به قدرت تو دارم 

کندی آروم گفت 

- باسه ... اما... من خون اصیل میخوام پس از من نخواه طلسم خون اصیل رو بشکنم 

سری تکون دادم که کندی گفت 

- برای اسیر کردن هیلر ما به یه طلسم خاص نیاز داریم که نمیدونم چیه ... اما خب ...

نفس عمیقی کشیدو گفت

- من شک دارم طلسم خون تو فقط کار هیلر باشه... از پسش به تنهایی بر نمیاد. احتمالا کس دیگه ای مثل من کمکش کرده

کلافهسر تکون دادم

احتمالش بود 

عصبی گفتم

- تو دنبال طلسم‌مناسب برای هیلر بگرد... منم میرم تا جفتمو پس بگیرم .

کندی ابرو بالا انداخت

اما قبل اینکه جیزی بگه من برگشتم

باید کیتو پیدا میکردم

حس عجیبی درونم داشتم

مثل از دست رفتن قدرت ...

مثل مرگ ...


اگه به خوندن رمان های واقعی علاقه دارین این داستانو به شدت توصیه میکنم

رمان #نگاه یه داستان واقعی با نمکه از علاقه دختری به اسم نگاه به پسر عمو بزرگش که حاضر نیست بیاد سمت نگاه چون میگه حسش به نگاه حس جنسی نیست و مثل حس خواهر برادریه !!!!

اما ...

نگاه دستشو رو میکنه که اینجوری نیست و ...

https://t.me/cafe_zendeh/9659

این رمانو با هشتک #نگاه تو کانال کافه زندگی بخونین 😍😘👇


https://t.me/cafe_zendeh/9659

Report Page