136

136


خوابم پریده بود بلندشدم و صبحانه مختصری درست کردم و خوردم و تااومدن تام خودمو سرگدم کردم 


صدای زنگ در بلندشد درو بازکردم ب استقبال تام رفتم

گونشو بوسیدم

+...چطوری؟ خسته نباشی

_....خوبم مرسی عزیزم 


+...قهوه میخوری ؟ 

_....اره خیلی بهش احتیاح دارم

+....بشین بیارم برات 


قهوه براش درست کردم و بهش دادم 

_....بشین رزا کریس چی گفت 


+....هیچی گفت اولش عصبانی شدم ولی الان بهتون حق میدم 

_...هوف خیالم راحت شد 


+....میخوای یکم بخوابی اگه خسته ای ؟

_....آره خیلی به خواب احتیاج دارم ولی یکم کار دارم بیرون باید برم انجام بدم


_....خیله خب باشه

باهم خداحافظی کردیم و دوباره تنهاشدم


به سامانتا پیام دادم گفتم که باید حرف بزنیم ساعت شیش یه کافه نزدیک بار 


میخواستم در مورد کریس باهاش صحبت کنم بهش اینو مدیون بودم


تاعصر خودمو سرگرم کردم لباسامو پوشیدم و از خونه زدم بیرون 


رسیدم به کافه هنوز سامانتا نیومده بود یه هات چاکلت سفارش دادم و منتظر شدم 


بالاخره بعد از ده دقیقه سامانتا اومد

+...سلام رزا چطوری؟

_....خوبم توچطوری ؟


+....خوبم کارم داشتی؟

_....آره میخواسم باهات صحبت کنم‌


+....درمورد چی؟

_....در مورد کریس 


+....کریس چیزیش شده؟ اتفاقی واسش افتاده؟

_...نه چیزی نیس 


+...پس چی؟

_....میخوام در مورد رابطتون حرف بزنم 


::::::::::

سلام خوشگلاحالتون چطوره؟بچها هوس شبانه داره کامل میشه وبعد از اون رمان دوست عزبزم مینا رو میخوام توی کانال بذارم.


که براساس زندگی واقعی دختری ب اسم مهسا هست.که مینا جون بااجازه خود مهسا داستان زندگیشو شروع به نوشتن کرده.

این رمان پیج اینستا هم داره و برای راحتی فالووراها میخوایم رمانو داخل اینستا وهم داخل تلگرام بذاریم.


شبتون بخیر

Report Page