136

136


#پارت136

#قلبی‌برای‌عاشقی


اون شب پا به زنانگی گذاشتم ، با رهام جسم و روحم به اوج رسید یه رابطه ی عاشقانه که سرشار عشق و لذت بود 


نفس نفس زنان سرمو رو سینه ش گذاشتم و بوسه ایی رو موهام زد 


_قربونت برم درد نداری؟؟


_درکنار تو باشم درد ندارم!


محکم منو به خودش فشرد : الهی من فدات بشم 

میدونستم یه رابطه نامشروع دارم اما نمیدونم چرا عذاب وجدان ندارم 

نمیدونم چرا حس خوبی داشتم.


تو بغلش کم کم چشمام گرم شد و به خواب رفتم. با نوازش موهام چشمامو باز کردم 


اول کمی گیج بودم خواستم بشینم که یهو زیر دلم تیر کشید و اخ بلندی گفتم. رهام ترسیده دستشو رو شونه م گذاشت 


_چت شده قربونت برم؟؟؟


_درد دارم

سرشونه های لختمو بوسید :بلند شو بریم دکتر 


_نمیخوام، خودم خوب میشم 

چشم غره ایی بهم رفت.  

_بلند شو لجبازی نکن 


_نمیخوام رهام خودم خوب میشم.  


دیگه چیزی نگفت و شروع کرد به ماساژ دادن کمرم و از این ناراحت بود که نمیتونه برام کاچی درست کنه چون بلد نبود  


کمی حالم بهتر شده بود و نه به دیشب که هیچی درد نداشتم نه به الان


رهام رفته بود حموم و منم داشتم تو اینستا میچرخیدم که بازم چشمم افتاد به اکانت احمد


بازم عکس جدید گذاشته بود ، عکسایی که هیچ وقت از احمد ندیده بودم و برام عجیب بود  


سرمو میون دستم گرفتم هر وقت به عکساش نگاه میکردم دیوانه میشدم 

نفسمو کلافه بیرون دادم و گوشیمو خاموش کردم


تصمیم گرفتم برم پیش رهام ،درسته که ازش خجالت میکشیدم اما به یه حموم اب سرد نیاز داشتم

Report Page