13

13


#رئیس_پردردسر 

۱۳

وارد سرویس شدم.صورتم سرخ بودو چشم هام خمار

میتونستم رد نوک سینه هامو از رو لباس ببینم که حسابی تحریک شده بود

شورتم خیس خیس بود 

چند قدم تا رسیدن به رابطه فاصله داشتم

یهو به خودم اومدم.

هی هی مارگارت...

حواست هست داری چکار میکنی؟

تو که دختر هرزه نیستی

اولین بارتو میخوای انقدر احمقانه تموم کنی 

اخمم رفت تو هم

هی همین فکرارو کردی که ۲۵ سالته و یه رابطه هم نداشتی ...

اصلا جاناتان که رفت بیرون خودم میرم تو اتاق متئو ....

آره ...

با این فکر شورتمو بیرون آوردم

زیر شیر شستمش و بین چند برگ دستمال پیچیدم

خودمو خشک کردمو زدم بیرون

اولین بار بود بدون شورت تو یه فضای عمومی بودم.درسته کسی نمیفهمید من اون زیر شورت ندارم

اما خودم حال عجیبی داشتم

پشت سیستم نشستم 

یه ایمیل جدید داشتم 

سریع بازش کردم

از تئو لایت بود

نوشته بود 

مارگارت عزیز . ناراحت نباش.شاید رئیست همین خجالتی بودن تورو دوست داشته باشه ... خودت باش ...

خیره شدم به مانیتور !

تئو واقعا خوش خیال بود

براش نوشتم 

- ممنونم که جواب دادی. اما من سلیقه رئیسمو میدونم. دختر هایی که میپسنده رو دیدم . میدونم که باید مثل اونا باشم تا پسندیده بشم. 

خواستم براش بنویسم الانم چون اون ست چرمی رو دیده بود فکر کرد من اهلشم بهم نخ داد وگرنه مثل همیشه فقط با اخم نگاهم میکرد

اما همین لحظه در اتاق آقای کلایت باز شد

جاناتان عصبانی اومد بیرون.بدون حرفی به من رفت

اوه اوه ... پس بحثشون شده بود

بهتر بود تا چند ساعت آفتابی نشم چون هر وقت آقای کلایت با جاناتان دعواش میشه بد قاطی میکنه.

خواستم پیام تئو رو تایپ کنم که پیجرم روشن شد و صدای متئو بلند شد

- بیا اتاقم مارگارت ...

Report Page