123

123


انتخـــابی اشتبــاه



🔥🍂💥🍂🔥🍂💥 🍂

🔥🍂💥🍂🔥🍂☠

🔥🍂💥🍂☠

🔥🍂☠


#پارت_123



با فکری توی سرم چرخ خورد بدون اینکه عواقبشو در نظر بگیر از جام بلند شدم و دونه دونه لباسامو از تنم کندم و گوشه ای پرت کردم..


گیج سمت همون دری رفتم که واردش شده بود..همون دری که باعث شد ازم فرار کنه..


نمیدونم کی ولی اشکام سرازیر شده بود و حتی جلوی ریزششم نگرفتم..


نمیدونم اینهمه چسارتو از کجا آوردم ولی نزدیک که شدم درو به آرومی باز کردم و داخلش شدم..


زیر شیر آب با همون لباس پشت به من و دست به دیوار ایستاده بود.. یعنی انقدر نزدیکی با من فکرشو مشغول و ناراحت کرده بود که حتی صدای قفل کردن درم نشنید؟


پوزخندی به این افکارم زدم و با قدمای کوچیک و بی صدا نزدیکش شدم..


اما زیاد موفق نبودم چرا که سریع سمتم برگشتو جوری نگام کرد که انگار تا حالا همچین موجودی روی زمین ندیده..


بی توجه بهش سمت دوش آب رفتم و روی زمین زیر دوش نشستم....

Report Page