123

123


بالاخره خوابم برد طبق معمول همیشه صبح از خواب ییدار شدم و برای خودم قهوه درست کردم گوشیمو چک کردم چندتا تماس از دست رفته از تام 


و سیل پیامایی که بازم از سمت تام بود 

محتوای همشونم این بود 

"...درو باز کن حرف بزنیم...."


و باقیه پیام ها که اوناهام محتواشون همین بود همه رو پاک کردم 

لباسامو عوض کردم و از خونه بیرون اومدم یه باشگاه نزدیک خونمون بود رفتم و ثبت نام کردم قرار شد از هفته بعد شروع کنم میخواستم خودمو مشغول کنم


گوشیم دوباره زنگ خورد به خیال اینکه تام هست خواستم قطع کنم امابا دیدن اسم کریس وصل کردم و گوشیو روی گوشم گذاشتم


_...جانم کریس 


+....سلام رزا کجایی 


_...اومدم باشگاه نزدیک خونم ثیت نام کنم چطور مگه؟ 


+....لوکیشنت رو بفرست دارم میام پیشت 


قطع کردم و لوکیشن جایی که بودم رو برای کریس فرستادم 


روی نیمکتی که نزدیک باشگاه بود نشستم چنددقیقه ای طول کشید تا ماشین کریس رو دیدم که داره به این سمت میاد 


یه نفر کنارش بود با نزدیک شدنشون تشخیص دادم تام هم با کریس بود 


اخمی کردم و سوار ماشین شدم 

بدون اینکه به تام نگاه کنم لبخندی ب کریس زدم و پشت سرش نشستم 


از توی اینه نگاهه تام رو حس میکردم نفس عمیقی کشیدم و به بیرون خیره شدم 


_....چیشد یهو به من زنگ زدی کریس ؟

+....با تام اومدیم بیرون یا گشت بزنیم سمت خونه توبودیم تام گفت بهت زنگ بزنم اگه دوست داشتی باهامون بیای بیرون 


سرمو تکون دادم پس کار تام بود کریس یجا ایستاد و رفت پایین تا واسمون بستنی بخره 


تام برگشت و گفت 

_....توچت شده رزا چرا جوابمو نمیدی ؟ 

+....من چم شده؟میخوای این سوالو از خودت بپرسی کا چه رفتاری کردی ک من اینطوری شدم؟ 


_....میدونم کار من اشتباه بوده اما یهویی شد


+...تام خواهش میکنم تمومش کن الان خیلی از دستت عصبانیم


خشمگینانه بهم خیره شده بودیم کریس سوار شدو گفت 


+....چخبر شده شمادوتا باز قاطی کردین ؟

من چیزی نگفتم و تام هم گفت 


_....مثل همیشه کل کلای منو رزا هست دیگه اشناهستی

Report Page