دانشجویان متحد

دانشجویان متحد

حمیدرضا محمدی

به نام خدا

🔰نگاهی به سندیت اقرار و تاثیر انکار آن در دادگاه با تکیه بر پرونده شهلا جاهد و متهم به کودک کشی(نام متهم محرمانه است)


🔻قسمت اول-شهلا جاهد

▫️خدیجه جاهد، معروف به شهلا، 41 ساله، مسلمان، متاهل، شاغل به پیشه پرستاری، در سحرگاه دهم آذر ماه سال1389 به دار مجازات آویخته شد.

▫️چنین جملاتی را در فضای مجازی بسیار میبینیم، نسل ما نسلی بود که اعدام شهلا را دید اما نه میدانست شهلا کیست و نه میدانست قصاص چیست، پس آن را از یاد برد، اما این نسل به تازگی این نام را از تلوزیون زیاد میشنود.

▫️شهلا جاهد همسر یکی از فوتبالیست های مشهور دهه60 میباشد، شاید اولین دلیل معروف شدن پرونده او همین باشد چرا که اصولا پرونده های افراد سرشناس از تیترهای مورد علاقه اهالی قلم است، چنین مساله ای را در پرونده قتل میترا استاد به دست شهردار سابق تهران کاملا حس کردیم، به هر حال، اکنون که این یادداشت را مینویسم شهلا اگر بود در چهارمین روز از پنجاه و یک سالگی به سر میبرد، وی متولد بیست اردیبهشت ماه است، یعنی چهار روز، یعنی همان روزی که قاضی مجری حکم او در تلوزیون گفت:ذره ای در صحت حکم او شک نکنید، تصادف جالبی است.

اما ماجرا

▫️ماجرا از این قرار بوده است که ناصر محمدخانی با زنی به نام خدیجه جاهد ازدواج میکند، این ازدواج موقت در حالی صورت میگیرد که ناصر همسر دائم دیگری به نام لاله سحر خیزان دارد، پس از مدتی در حالی که ناصر در اردوی خارج از کشور حضور داشت از خانه وی صدای فریاد می آید، همسایه ها نیروی انتظامی را خبر کرده و ضابطین پس از حضور در محل با جسد بی جان لاله سحرخیزان روبرو میشود، نکته ای که ذهن ضابطین را مشغول خود کرد در برخورد اول با جسد این بود که علیرغم اینکه لاله با چاقو کشته شده است و زخم او نیز مشخص است چرا رد چاقو روی لباس او نیست و لباس او سالم است؟

▫️ضابطین پس از بررسی موارد به شهلا مشکوک میشوند، شهلا پس از تحت تعقیب قرار گرفتن بلافاصله اتهام را شدیدا از خود نفی میکند اما به گفته فرمانده اسبق فاتب نامبرده پس از ملاقات با همسر خود ناصر محمدخانی به ارتکاب این جنایت اقرار کرده است.

▫️شهلا این بار با تیم جرم یابی پلیس آگاهی در سر صحنه جرم همراه میشود و به طرزی دقیق صحنه جرم را بازسازی میکند، همچنین وی از مدرکی که توسط ضابطین پلیس آگاهی ماه ها مخفی مانده بود پرده برمیدارد و اثر انگشت خونی خود را در زیر تشک تخت به پلیس ها نشان میدهد، همچنین بنا به گفته فرمانده اسبق فاتب وی توضیح میدهد که <<نقل قول به مضمون از شهلا :

 "لاله در هنگام کشته شدن لباسی به تن نداشته است و بعد از قتل لباس بر تن او میکنم"

همه چیز ظاهرا مشخص است، بنظر می آید که ادله کافی علیه متهم جمع آوری شده است و نوبت دادستان سابق تهران "سعید مرتضوی" است که ضمن صدور کیفرخواست قصاص برای شهلا وی را به دادگاه عمومی بفرستد.

▫️اما ناگهان ورق برگشت، شهلا در دادگاه کل اقاریر خود را انکار کرد و گفت که "دروغ گفتم، من لاله را نکشته ام"

▫️عبدالصمد خرمشاهی بعدها در گفتگو با خبرنگاران گفت نقل به مضمون و نقل قول"شهلا گفت دلیل این اقرار این است که ناصر از او خواست اقرار کند و تا پای چوبه دار هم برود تا در لحظه قصاص ناصر هرطور که شده رضایت را برای او بگیرد"

▫️اکنون که سالها از قطعیت و اجرای حکم قصاص فوق در زندان اوین میگذرد و این ماجرا اعتبار امر مختومه را دارد و دیگر مطابق قانون شهلا گناهکار شناخته میشود برخی صاحب نظران از جمله عبدالصمد خرمشاهی وکیل محکوم علیه و قاضی عزیزمحمدی که در دوران قضاوت خود بیش از 4500 محاکمه قتل نفس را انجام داده است نظرات دیگری در مورد پرونده شهلا دارند، در قسمت های بعدی این نظرات را بخوانید.

🔻قسمت دوم-متهم به بچه کشی

▫️نام این صاحب پرونده را احتمالا نشنیده اید، اگر میشنیدید هم در روزنامه ها نمیشنیدید، دلیل مشخصی دارد، این فرد نسبتی با هیچ فوتبالیست یا مقامی نداشته است که اتهام قتل به او سر تیتر روزنامه ها بشود، بگذریم.

▫️دژبان به سربازی مشکوک میشود، از وی برگه مرخصی میخواهد، پس از بیشتر مشکوک شدن به او وسائل او تفتیش میشود که ضابطین را با چیز ترسناکی مواجه میکند، جسد مثله شده یک کودک داخل کوله سربازی، متهم سریعا به شعبه سه بازپرسی منتقل میشود، وی پس از حضور در دادگاه شروع به فحاشی به قضات دادگاه میکند، با انگشت به سمتشان اشاره میکند و میگوید "تک تک شماها را..." بگذریم، یکی از رکیک ترین فحش های ممکن، آری، به احتمال زیاد همان که در ذهنتان گذشت بود...

▫️قاضی امیرکلالی رئیس جلسه خود را نباخت و دستور داد برای وی چای بیاورند، متهم که انتظار چنین رفتاری را نداشت از قاضی شنید:

-پسر جان چرا فحش میدهی؟ اگر در کلانتری یا دادسرا ظلمی به تو شده بگو شاید چاره ای باشد.

ناگهان متهم بد اخلاق درد و دل را شروع کرد، معلوم شد چمدان برای متهم نبوده است و زنی به نام مهری این چمدان را به او داده و او قرار بود چمدان را به فردی که قرار بود به او مراجعه کند تحویل بدهد، متهم از محتویات چمدان اطلاع نداشت و چون مهری دوستش بود چمدان را از او گرفته بود، متهم میگفت اصلا کسی از من نپرسید چمدان را از کجا میاوری و به چه کسی تحویل میدهی، وی میگفت انگار آن همه آدم این بود که مرا کتک بزنند و به من فحش بدهند، پس کاری کردم که دیگر به من کتک نزنند، به آنها فحش دادم و با آنها بداخلاقی کردم، رئیس جلسه پس از شنیدن این ادعا ها ضمن اعاده پرونده به دادسرا برای تحقیق بیشتر خود نیز تحقیقاتی را انجام داد، معلوم شد که قاتل اصلی دوست مهری بوده است و نمیخواسته که با چمدان دیده شود، معلوم شد که متهم اصلی پرونده علیرغم اینکه جسد در دستان او پیدا شده است بی گناه است.

🔻قسمت سوم _داستان آن سرباز و داستان شهلا داستان جدیدی نیست، بلکه سبقه‌ای تاریخی چه در حقوق اسلامی و چه در سایر رژیم های حقوقی دارد، بعنوان مثال بنا بر روایات روزی فردی به اتهام قتل به محکمه‌ی دولت عراق برده میشود، قاضی بنا بر اینکه متهم در لحظه پیدا شدن جسد چاقویی خونین در دست داشته است و اینکه وی اقرار به قتل کرده وی را به قصاص محکوم میکند، اما با ورود قاضی القضات وقت علی بن ابی طالب(ع) ماجرا عوض میشود، امام اول شیعیان از متهم میپرسد آیا تو آن فرد را با چاقو کشته ای؟

▫️متهم که به عدالت پیشوای اول شیعیان مشکوک نبود کلیه اقاریر خود مبنی بر قتل مقتول را انکار میکند، قاضی جدید از وی دلیل انکار و اقرار او را میپرسد، متهم پاسخ میدهد که اگر اتهام را قبول نمیکردم مردم مرا زنده نمیگذاشتند چرا که چاقوی خونین را در دست من دیده بودند، آنها آن قدر مرا میزدند که من اقرار کنم.

▫️قاضی القضات باز میپرسد، میپرسد پس چاقوی خونین در دست تو نشان چه بوده است؟

متهم میگوید"نقل به مضمون": من در روبروی محل قتل مرغی را سر بریدم و چاقو برای همین خونی است

علی(ع) باز میپرسد، میپرسد پس بالای سر مقتول چه میکردی؟

متهم میگوید برای قضای حاجت به خرابه ای که مقتول در آن بود رفتم و تا جسد را دیدم بیرون آمدم اما مردم از من زودتر فهمیدند، پس از بررسی اظهارات وی مشخص میشود که خلیفه ثانی داشت به اشتباه خون محقون الدمی را میریخت.

▫️در هر سه پرونده فوق دیدیم که فردی که اقرار بر ارتکاب جرمی کرد و پس از آن انکار همان اقرار، البته تفاوتی که هست این است که در پرونده شهلا تصمیم نهایی دادگاه که اعتبار امر مختومه دارد و ما نیز صرفا گمانه زنی هایی را در مورد آن مطرح میکنیم مبنی بر بیگناهی شهلا از اتهام قتل نبود.

▫️اما مشکل از کجاست؟

اصولا برای اثبات شدن یک جرم نیاز به ادله است، ادله اثبات جرم عبارتند از:اقرار شهادت سوگند قسامه و علم قاضی

حال در بین ادله فوق اقرار بالاترین سندیت را دارد، بعبارتی اگر کسی خود اقرار به قتل کند این ادعا بیشتر مورد قبول است تا که ضابطین قضایی گزارش دهند، هر چند هم اقرار متهم و هم گزارش ضابطین باید مستند و مقارن با شرایط باشند.

▫️هر سه پرونده فوق دیدیم که فردی که اقرار بر ارتکاب جرمی کرد و پس از آن انکار همان اقرار، البته تفاوتی که هست این است که در پرونده شهلا تصمیم نهایی دادگاه که اعتبار امر مختومه دارد و ما نیز صرفا گمانه زنی هایی را در مورد آن مطرح میکنیم مبنی بر بیگناهی شهلا از اتهام قتل نبود.

🔻قسمت اخر-در ادبیات عامیانه میگویند بی گناه تا پای دار میرود اما سر او از چوبه دار بالا نمیرود، اما جایگاه چنین جملاتی صرفا در کتاب های ادبیاتی است و این مسائل در نظام قضایی جایی ندارند، چرا که تاریخ همواره بعضی بیگناهان را در کنار گناهکاران در پای چوبه دار دیده است، چه بسیار افرادی که بی گناه به مرگ محکوم شده و کشته یا شهید شدند، بعنوان مثال پیشوای سوم شیعیان با حکم قاضی زمان خود مهدورالدم شناخته شد، اما حقیقت چه بود؟ آیا فرزند پیشوای اول واقعا باید کشته میشد؟ آیا تبعیت نکردن از حکومت یزید بن معاویه سزای مرگ را آن هم برای او داشت؟، همانگونه که قاضی عزیزمحمدی بیان کرد باید توجه کرد که مبادا افکار عمومی کوچکترین تاثیر را در پرونده و روند رسیدگی بگذارند

▫️پس در مواردی نیز پیش می آید که احکام قضایی کسی را به اشتباه مجازات میکنند، البته قضات در اکثر موارد بی تقصیرند، قاضی از ادله‌ی موجود در پرونده رای میدهد نه از علم لدنی

برای پیشگیری از مسائل این چنینی باید:

۱-ضابطین قضایی اعم از پلیس آگاهی، دستگاه های اطلاعاتی و نظامی آن‌قدر دوره های جرمیابی مربوط به خود را ببینند که برای کشف حقیقت نیازی به اقرار نباشد بلکه آنها بتوانند مثل خود مرتکب صحنه جرم را تجسم کنند، فایده این مساله این است که اگر مرتکب قصد داشت با اقرار به جرم به هر دلیلی حقیقت را کتمان کند ضابطین فورا متوجه میشوند

۲-شهروندان به هوش و به گوش باشند، در مواردی دیده شده است که بستگان یک فرد برای جلوگیری از مجازات وی جرمی را گردن میگیرند، بعنوان مثال پسری که دزدی کرده و پدری که به سرقت اعتراف کرده، توجه شود که قانون در همه جرائم تعزیری اجازه تخفیف را به قاضی داده است، به جای تلاش برای فریب قاضی در جرائم تعزیری در تلاش باشید برای متهم خود تخفیف یا عفو بگیرید، در جرائم حدی نیز به حد کافی راه برای گرفتن عفو خصوصی و در جرائم قصاصی نیز امکان گرفتن رضایت از مجنی علیه یا ولی دم وجود دارد، پس جرم کسی را گردن نگیرید، بعنوان مثال در پرونده‌ای شخصا شاهد بودم که متهمین تا سه سال حرفی از یکی از شرکای خود نزدند و وی را معرفی نکردند و به جرم او خود اقرار کردند؛ پس از تحقیقات مشخص شد همکار آن ها گفته که "نقل به مضمون":

-شما جرم منو گردن بگیرید من قاضی‌تون رو میخرم!

و متهمین جرم خود را سنگین تر کردند به امید اینکه قاضی پرونده آن‌ها در ازای رشوه آن‌ها را ببخشد حالیا نه قاضی اهل گرفتن رشوه بوده و نه در آخر مجرمین آزاد شدند، تنها یک نفر سالها جرم خود را به گردن دیگران انداخته است.

۳-قوه قضائیه با اصلاحات ساختاری در جرائم سنگین به تخصصی تر شدن تحقیقات کمک کند، بعنوان مثال همانگونه که در دادگاه های کیفری یک که صلاحیت رسیدگی به پرونده های قتل را دارند با سیستم تعدد قاضی تشکیل میشوند در دادسراها نیز شعب بازپرسی در تحقیقات مقدماتی پرونده هایی مثل قتل حتی الامکان چند بازپرس داشته باشند و سیستم تعدد قاضی در این پرونده ها در مرحله دادسرا نیز وجود داشته باشد.

۴-در حین تحت نظر قرار گرفتن متهم تذکرات مبنی بر سخت بودن قبول انکار پس از اقرار به طور صریح به اطلاع وی داده شود و صرفا به "صحبت های شما علیه خودتان قابل استفاده است" اکتفا نشود.


 #یادداشت_دانشجویی

🆔@anjoman_znu


#دانشجویان_متحد🍀

🆔@anjmotahed


Report Page