122
#نگاریسم
#۱۲۲
بنفشه خندید و گفت
خب حالا تو نمیخواد غصه بعدشو بخوری. از همون اولش لذت ببره هروقت بعدشپیش اومد اگه دوست نداشتی اونجا جلوشو بگیر
به بنفشه نگاه کردم
یعنی واقعا این کارو کنم ؟
تا جایی که حس بدی بهم نداد بزارم پیش بره!
هرجا حس بد اومد جلوشو بگیرم!
فقط سر تکون دادم
بلاخره بنفشه تجربه اش بیشتر بود
باید از تجربیاتش استفاده میکردیم
سر گرم حرف و کار های امییا بودیم
یهو به خودمون اومدیم که چیزی تا شام نمونده و الان نیما میاد
زود کاندوم هارو جمع کردیم
بنفشه هم امیسا رو بغل کردو رفتیم پذیرایی
دو تایی تو آشپزخونه سر گرم شدیم امیسا هم دور میز و دکوری های بی خطری که رو میز بود میچرخیدو فضولی میکرد
صدای در اومد و بنفشه گفت
- بابای امی هم اومد.
خندیدمو گفتم
- چرا بابای امی؟
چشمکی زدو گفت
- یه رازه شاید یه روز برات گفتم
با هم رفتیم جلو در استقبال نیما
در باز شدو نیما اومد داخل
هنوز سلام نکرده بودم که پشت سرش،سعید با نیش باز اومد تو
هنگ به نیما و به سعید نگاه کردم
لب زدم سلام
سعید با شیطنت گفت
- به به نگار خانم حالا منو میپیچونی میری خونه دوستت
بنفشه خندیدو سریع گفت
- خونه خودشه!
امیسا با ذوق چهار دست و پا اومد سمت نیما و گفت
- بابا ... بغل
نیما خندید
امیسا رو بغل کردو گفت
- سعیدو از در بیرون کنی از پنجرهدمیاد تو نگار خانم سعی نکن بپیچونیش
خواستم جواب بدم
اما تا نیما ، امیسا رو بلند کرد
یه کاندوم از تو شلوار امیسا افتاد پائین
مثل حدکت آهسته تو هوا چرخید
جلو پای سعید رو زمین نشست
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
صدای قفل شدن در از پشت سرم اومد و از جا پریدم
متئو دستشو از روی دکمه قفل روی میزش برداشت و تکیه داد به صندلیش
نگاهش رو تنم بالا و پائین شد و گفت
- گزارش جلسه رو آوردی؟
سر تکون دادم و به سمتش رفتم
هیچوقت من وارد اتاقش میشدم درو قفل نمیکرد
برگه هارو کنار متئو رو میزش گذاشتم و طبق عادت کنارش ایستادم تا توضیح بدم که دستش رو باسنم نشست
جا خوردم
به صورت متئو نگاه کردم.کاملا جدی بود و گفت
- میشنوم
با تردید برگه ها رو جا به جا کردمو با صدای لرزون شروع کردم به توضیح دادن که متئو دستشو دورانی رو باسنم تکون دادو برد در حالی که حرفمو تائید میکرد دستشو برد زیر دامنم .
ادامه در پارت ۱۱ و موجود در کانال رمان ممنوعه و هات #ساحل به اسم #رئیس_پردردسر
رابطه ای هات و ممنوعه
با هشتک #رئیس تو کانال بخونید 👇👇