🔴3637-همه در عصر فشار تحت عذابند؛ بزرگ و کوچک، خُرد و کلان. جبّارالجبابره سختیها را یکسان برای موجودات قرار داده. 96/10/06
#بروجردی_کاشف_توحید_بدون_مرز
نَحْنُ الْمُنْتَظِرُون
اِنَّا مُضْطَرُّون
لَبَّیْکَ یَا ظُهُور
چشم به راهیم، جوابم بده
در اضطرابیم، نجاتم بده
خانه خرابیم، ظهورم بده
اَلصَّلاةُ وَالسَّلام من فدایت وَالسَّلام.
همه در عصر فشار تحت عذابند؛ بزرگ و کوچک، خُرد و کلان.
جبارالجبابره سختیها را یکسان برای موجودات قرار داده.
کتاب وسائلالشیعه جلد ۱۱ صفحه ۵۰۳، کتاب بحارالانوار جلد ۶۱ صفحه ۲۰۸، کتاب محاسن برقی، کتاب کافی جلد ۶ صفحه ۵۴۲ حدیث ۵، کتاب وافی جلد ۲۰ صفحه ۸۴۴ حدیث ۷.
«وَ قَالَ» گفت برقی؛ صاحب کتاب محاسن، «وَ حَدَّثَنِی اَبِیه» پدرش برایش نقل کرد، «عَنْ مُحَمدِ ابنِ عَمرو» از راوی مافوق، «عَن سُلیمان الرَّحَال» از راوی متقدّم، «عَن عَبدِالله ابنِ اَبِی یَعْفُور» از راوی معاصر امام صادق و شاگرد و حواری ایشان، «قَالَ» عَبدِالله ابن ابی یعفور گفت:
«مَرَّ بِی اَبُوعبدِالله» مرور میکرد امام صادق، «وَ اَنَا اَمْشِی عَلَی نَاقَتِی» و من کنار شترم راه میرفتم، «وَ اَرَدْتُ اَن اَخِفَّفَ عَنْهَا» با این کار میخواستم که یک مقداری بر مرکَبم رحم کرده باشم و فشار را بر او کم کرده باشم.
«قَالَ» امام صادق گفت: «فَقالَ مَا لَكَ لَا تَرْکَبْ»، گفت: چرا سوار نیستی؟ به شاگردش گفت؛ «فَقُلْتُ ضَعُفَتْ نَاقَتِی» گفتم که شتر من ضعیف شده! «وَ اَرَدْتُ اَن اَخِفَّفَ عَنْهَا» و میخواهم که یک مقداری جان پیدا کند، حال پیدا کند، خستگیش در برود، ظاهراً راه زیادی با آن رفته دیده حال ندارد، بد راه میرود، تِلو تِلو میخورد میخواهد بیفتد، آمد کنارش و همراه با شترش راه میرفت. «فَقَالَ رَحِمَکَ الله» امام صادق فرمود: خدا رحمت کند تو را، آفرین بر تو، «اِرْکَب فَاِنَّ اللهَ یَحْمِلُ عَلَی الضَّعِیفِ وَ الْقَوِی».
خیلی جالب است ها! این هم از همان مباحثی است که امام صادق در باب جبر مطلق گفتهها! این را هم ردیف کنید دد کنار آن ده بیست سی چهلتایی که در برابر آن روایتی که علم عثمان کردند «لا جَبرَ وَلا تَفویضَ»، این را هم کنار آنها بایگانی کنید.
«فَقَالَ رَحِمَکَ الله» فرمود: بارکالله کار خوبی میکنید ولی «اِرکَب» سوار شو! چرا؟ چرا گفت بارکالله؟ چرا میگوید سوار شو؟ «فَاِنَّ اللهَ یَحْمِلُ عَلَی الضَّعِیفِ وَ الْقَوِی» میگوید تو به این شترت رحم میکنی، دلت میسوزد که این ضعیف شده، بیحال شده، خیلی امروز راه رفته، خدا باید رحم کند که خدا ضعیف و قوی سرش نمیشود. خیلی عالی است! نه؟ ببین چقدر سند بود؛ وسائلالشیعه، بحار، محاسن، کافی، وافی، همه هم از کُتب معروف شیعه، مو لای درزش نمیرود.
میگوید تو رحم میکنی، بارکالله! ولی باید رحم را خدا بکند. آب از بالا خراب است، بند آمده، در شیرهای خانهتان آب نیست، از مبدأ وجود باید رحم صادر بشود بر موجودات. دیگر این بدبخت هم، این حیوان هم قسمتش این است که بکِشد. مگر تو نمیکِشی؟ تو که سوارش میشوی کم عذاب کشیدی؟ خیلی حرف است! خیلی مهم است! اینکه امام صادق اولش میگوید بارکالله که اینکار را کردی ولی بعد میگوید سوار شو چون نظام عالم مبتنی بر انهدام بشر است و همه موجودات. یک قاعده کلی داشتیم در شریعت، میگفت «اِرحَمْ تُرحَمْ»، بارها هم برایتان گفتهام، رحم کن تا به تو رحم کنند، اینجا امام صادق با یک زیرکی تمام، این معادله را برگردانده، یعنی چه؟ یادت هست چند روز قبل در یکی از تدریسها، همین امام صادق گفت محدوده دین مثل محدوده دیوارهای خانه من است، یادت هست؟ یعنی دین حرفهایش مستند نیست، چرا؟ چون از فیلترهای بسیار گذشته.
ببین آنجا میگوید «اِرحَمْ تُرحَمْ» رحم کن تا به تو رحم کنند؛ حتی من شنیدهام که؛ دیروز خواندم که خداوند ملکی را به صورت پرندهای آفریده؛ اصلاً هر روز همین شعار را میدهد، مثل این موسی یا کریم هست، مثل کبوتر، یعنی نوع صدایی که میدهد دقت کند انسان میگوید، «اِرحَمْ تُرحَمْ» رحم کن تا به تو رحم کنند. حالا اینجا این صاحب شتر رحم کرده بر شتر، میگوید من یک ذرّه کنارش پیاده راه بروم گناه دارد.
امام صادق اول تشویق میکند، بعد میگوید چه فایده؟ الآن تو به این ناقهات رحم میکنی، یکطور دیگر آبش در میآید، خدا یکطور دیگری پدرش را درمیآورد، خدا به ضعیف و قوی؛ ببین الآن این حیوان تو ضعیف است؟ «یَحمِلُ»، خدا حمل میکند زورش را بر ضعیف و قوی. الآن این بحث زلزله تهران یا شهرستانها، همه جور آدمی در این شهرهای کلان و کوچک هست، هم پولدار، هم فقیر، هم قوی، هم ضعیف، هم بالا، هم پایین، این مثل همین است، خدا به هیچ کسی رحم نمیکند، یعنی شما نمیدانید الآن از تهران بیرون بروی، آیا در جاده، کوه روی ماشین تو ریزش میکند؛ همانطوری که خیلی سابقه دارد، یا نمیکند؟ بعد آن شهری که میروی آی
Hesam, [۲۹.۱۲.۱۷ ۰۰:۳۶]
ا در موضوع زلزله نام نویسی کرده؟ مگر اعلام میکنند؟ یا نکرده؟ بنابراین خداوند بر اساس زور یعنی همان جبر مطلق، فرمانش را؛ فرمانش چیست؟
فرمانش این است که «مُوتُوا» بمیرید. در قرآن به پیغمبر چه گفت؟ گفت که «اِنَّک مَیِّتٌ»، جای دیگر گفت چه؟ گفت که «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْاِكْرَامِ».
«كُلُّ نَفْسٍ» نفْس حیوانی، نفْس انسانی، هر نفسی باید نابود بشود. بعد این نابودیش هم تاریخ ندارد مثلاً اگر میگفت که صد سال باشد بعد نابود بشود همه خیالشان راحت بود، یعنی تا صد سال نه زلزله بود، نه جنگ بود، نه بیماری بود، نه فقر بود، راحت! همه راضی بودند، اصلاً باور کنید یک نفر ناراضی در این عالم پیدا نمیشد. ولی بدبختی آن این است که نمیگوید! نمیگوید که این بچه که الآن به دنیا آمده چند سال سالم است؟ چند سال فقیر است؟ کِی باید بترسد؟ کِی باید بلرزد؟ کِی باید نابود بشود؟ «یَحْمِلُ عَلَی الضَّعِیفِ وَ الْقَوِی» این بحث خیلی زیبا و قشنگ و کارشناسی شده بود، در کنار آن مباحث جبر مطلق قرارش بدهید.
خدا نگهدار