120

120


120

برگشتم به همون پاراگراف و دوباره خوندم 

اروس هم زمان با یکی از دختران جادو هم بستر شد و همون شب با ندیمه اش هم رابطه برقرار کرد 

اروس که از این همبستری بسیار راضی بود سعی کرد اون ندیمه و دختر جادو هم زمان به رختخواب ببره که دختر جادو متوجه شدو خواست ندیمه اش رو نابود کنه

اما اروس که از اون دختر خیلی خوشش اومده بود ...

مانع طلسم جادویی شد و ندیمه رو نجات داد

جالب شده بود

ادامه رو خوندم که نوشته بود 

اروس برای حفاظت از ندیمه ... دختر جادو رو تو یه گوی حبص میکنه ... و فقط هر وقت کسی اونو صدا کنه بهش اجازه خارج شدن از گوی میده ... 

لعنتی ...

پس این طلسم هیلر بود 

اما من دیده بودم هیلر بدون صدا شدن هم بیاد بیرون

ادامه داستانو خوندم

نوشته بود

خبر به گوش زئوس میرسه . اما چون خدایان نمیتونن طلسم همو بشکنن اون نمیتونه کاری بکنه ولی برای کم کردن عذاب دختر جادو به اون قدرتی میکده کر هر شب قبل طلوع خورشید وقتی سرخی شفق آسمونو روشن کرد آزادانه از گوی خارج بشه 

هر روزی که دختر جادو با سرخی شفق خارج بشه تا سرخی شفق بعدی میتونه بیرون از گوی بمونه 

همممم

هیلر بود

پس خود هیلر بود که با اروس رو هم ریخته بود 

آنی هم گفت هیلر یه زمانی معشوقه پدرش بود اما الان فقط دشمنن

حالا حتما رین هم بچه همون ندیمه میشه

برای همین هیلر میخواد عذابش بده

اما خب عذاب رین برای اروس نباید مهم باشه

چون اون فقط به لذت خودش فکر میکنه نه بقیه 

کتابو بستم

حالا میدونم چرا هیلر با رین بده

اما نمیدونم چرا با من مشکل داره 

هیلر خیلی کینه ایه ... باید یادم بیاد آخرین بار که همو یددیم چه چیزی بینمون گذشت 

اما طبق حقیقتی که من سالهاست جذب کسی نمیشم و کسی نمیتونه منو تحریک کنه

حدس میزنم هیلر سالهاست منو طلسم کرده 

مگه اینکه ...

فقط این قضایا کار هیلر نباشه ...

با این افکار بلند شدم

کیت گرم خوندن کتاب بود صداش کردمو شوکه نگاهم کرد

رمان قبلیم به اسم #خون_شیرین اینجاست 👇

http://t.me/mynovelsell

Report Page