120

120


#نگاریسم‌ 

#۱۲۰

هنگ به سعید نگاه کردم

ولقعا اول فکر کردم صدا از گوشیم اومد

اما صدا از خود سلید بود که تو قاب در اتاقمون بود

کسی جز من تو اتاق نبود

دهنم باز و بسته شدو سعید گفت

- ماهی قرمز شدی؟ پاشو پاشو دیر شده 

لب زدم

- چطور اومدی تو؟

- نگهبانتون آشنا از آب در اومد 

- اوه اوه 

نیشش باز شد

تکیه داد به قاب در و گفت

- بدو دیگه نگار بلند شو 

- کارم تموم نشده وایسا 

باقی اطلاعاتو سریع وارد کردم 

سیو کردم

برا رئیسم فرستادم و بلند شدم

اما سعید دیگه تو قاب در نبود

چشم چرخوندم دیدم رفته پشت سیستم همکارم نشسته 

بلند شدم رفتم پیشش دیدم داره بازی میکنه 

آروم گفتم 

- سیستم این بنده خدارو چطور روشن کردی؟

به کاغذی که پسورد و نام کاربری سیستم همکارم روش بود اشاره کرد و گفت 

- خودش گذاشته 

چشم چرخوندمو گفتم

- پاشو بریم تا اخراج نشدم

سیستمو خاموش کرد

بلند شد و گفت 

- دیگه دیر شد فایده نداره 

- چرا ؟ 

- برات سوپرایز داشتم از دست رفت

با هم رفتیم سمت پله ها و گفتم

- چی بود حالا 

- تئاتر رزرو کدده بودم اما الان فکر کنم تا برسیم به آخرش رسیده

- ای بابا . ببخشید پولت سوخت

خندیدو گفت

- نه پولی نبود . تئاتر خیابانی بود

خندیدمو گفتم

- همون. وگرنه این حرکت ها از تو بعیده.

سعید اخم مصنوعی کرد و به من نگاه کرد 

- چرا؟

با تاسف سر تکون دادمو گفتم

- بیخیال! 

نیشش باز شد و گفت

- آخه بی خیار که نمیشه! 

چشمام گرد شد 

سعید با نیش باز سوار ماشین شد و گفت 

- حقیقته

هنگ ایستادم نگاهش کردم

خدایا از بین پسر های عالم پر رو ترینش فرستادی سمت من؟

سعید با سر اشاره کرد برم بشینم

چاره نبود 

میدونستم نرم میاد منو به زور میبره

ول کن که نبود

رفتم سوار شدم و سعید گفت 

- بریم یه چی بخوریم؟

- هر جور راحتی 

به بیرون نگاه کردم

سعید راه افتاد و گفت 

- چرا گوشیتو روم خاموش کردی؟

- چون کلید میکنی به یه چیزی

- من کجا کلید کردم؟

- پس چرا شصت بار زنگ زدی؟

- چون تو بار اول جواب ندادی!

نگاهش کردم و گفتم

- خب لابد نمیخواستم نرف بزنم باهات به این فکر نکرده بودی؟ 

سعید متفکرانه سری تکون دادو گفت

- چه جالب! نه بهش فکر نکردم . آخه یه کاندوم خندان پی داره که بخاطرش با من حرف نزنی؟

برگشت سمتم

دهنم باز و بسته شد

سعید با تعجب گفت

- چرا باز ماهی قرمز شدی ؟ 

سریع نگاهمو ازش گرفتم 

سعید گفت 

- میدونم کارش درست نبود با اون تیم اومد پیویت ! خیلی لودگی کرد ، حالام پشیمونه!

داخل لپمو گاز گرفتم نخندم

سعید گفت

- امروز با کت شلوار رسنی اومد گعذرت خواهی کنه

چشم هامو بستم 

خدایا 

خدایا 

چقدر رو دادی به این بشر ؟

یهو سعید صداشو عوض کردو گفت

- ببخشید ، پشیمونم ! دیگه تکرارنمیشه

چشممو باز کردم برگردم سمتش

اما با یه دونه کاندوم رو به رو شدم که جلو صورتم بود 

سعید گوشه بسته کاندوم با دستش گرفته بود

تکونش دادو گفت 

- میبخشی؟

Report Page