120

120


یه دوش گرفتن معمولی تبدیل شد به یه ماراتون یک‌ساعته تمام بدنم دیگه درد میکردو فقط دستای تام بود که منو نگه داشته بود تانیفتم 


:::::تام::::::::::

چشمای رزا داشت بسته میشد حقم داشت امشب به اندازه کافی خسته شده بود و بااین رابطه دیگه داشت بیهوش میشد 


بدنشو زیر اب شستم و حولشو تنش کردم بغلش کردم و روی تخت گذاشتمش 


یکی از شلوارایی که اورده بودم رو پوشیدم‌و پشت رزا دراز کشیدم پتورو روی هردومون کشیدم و سعی کردم بخوابم 


نگاهی به صورت رزا کردم معلوم بود عمیقا دارا خوابش میبره باتمام خستگی خواب به چشمم نمیومد اروم از روی تخت بلندشدم و وارو تراس شدم 


سیگاری روشن کردم و دستمو به میلها زدم و به اسمون خیره شدم تاریکه تاریک بود هیچ ستاره ای توی اسمون نبود


نمیدونم چندتا سیگاررو روشن کرده بودم اما دیگه از خستگی چشمام درد گرفته بودن در تراس رو بستم و وارد اتاق شدم دوباره پشت رزا دراز کشیدم و کشیدمش توی بغلم 


انگشتمو روی سر شونش که از حوله ای ک تنش بود بیرون افتاده بود کشیدم پوستش صاف و سفید بود انقدر ظریف بود که حس میکردی یه موجود شکستنیه ...یاد شیطنتاش توی حمام افتادم ...دراصل یه دختر خیلی قوی بود... 

شاید از منم قوی تر ...

چشمامو بستم و سعی کردم بخوابم دیگه داشت صبح میشد و نیاز به استراحت داشتم


با کشیده شدن چیز نرمی روی بدنم چرخیدم و بادست سعی کردم از خودم دورش کنم امادوباره تکرار شد 


چشمامو باز کردم وخواستم ببینم چی داره اذیتم میکنه با دیدن رزا که ساقه ی موهاشو روی پوست شکمم میکشید نیم خیز شدم و دستشو گرفتم و کشیدمش روی خودم 


_....چیکار داری میکنی تو!

+....یکم شیطنت 


اخم ساختگی بهش کردم و روی موهاشو بوسیدم

چقدحس خوبی داشت کنارش بیدارشدن!!!


سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه!این روزا روزای سختیو دارم میگذرونم خیلی نیاز دارم برام دعا کنید امیدوارم هیچکدوم از شما هیچوقت تجربش نکنید!

برای همتون ارزو میکنم هیچ‌ مشکلی توی زندگیتون نباشه اگرم هست انشالله زود برطرف شه 

بیاید برای حال دل هم دعا کنیم ❤️

Report Page