گفتوگوی ایرانپلاس با صالحی امیری در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی
اولویتها و ضرورتهای ما برای ادامه حیات انقلاب چیست؟ میدانیم و تعارف هم نداریم، تهدیدها به قدری است که رقبای جمهوری اسلامی به طمع افتادند و کار میکنند؛ بهخصوص براندازان در فضای افکار عمومی تأثیرگذاری دارند. اگر بخواهیم این تهدیدات را کم کنیم، مطلوبیت حکومت را افزایش دهیم یا به حکمرانی مطلوب برسیم باید چهکار کنیم و اولویتها چیست؟
ما بعد از انقلاب، پنج دوره گفتمانی را طی کردیم. گفتمان ارزش ها در دوران جنگ بود. بعد گفتمان سازندگی بود. بعد گفتمان اصلاحات و توسعه سیاسی شکل گرفت. بعد از آن، گفتمان عدالت. نهایتاً در دوره آقای دکتر روحانی، گفتمان اعتدال شکل گرفت. این پنج دوره هرکدام برای خودش، دارای مشخصهها و اجزا و ابعاد خاصی است که نیازمند تحلیل مستقل است. اما من در تحلیلی که چند سالی روی آن وقت گذاشتم، با عنوان تحولات فرهنگی اجتماعی جامعه ایران در دهه چهارم، به این مسئله پرداختم که مختصات جامعه ایران در چهار دهه گذشته چگونه بوده و در دهه چهارم چگونه خواهد شد.
در دهه اول، ما دوران انطباق ارزشهای رسمی و غیر رسمی را داشتیم. در فضای جنگ، حیات امام، فضای انقلابی، بین حاکمیت و متن اجتماعی، هیچگونه شکافی وجود نداشت. یک انطباق و هماهنگی، همگرایی، همنوایی و همدلی در همه اجزای نظام سیاسی با جامعه وجود داشت. آن دوران را دوران پرافتخار انقلاب اسلامی تعریف میکنیم. عمدتاً ناظر بر دوره جنگ است، فداکاری است، شهادتها و جانبازیهاست و همه آنچیزی که ملت میتواند در مسیر تاریخ خودش تجربه کند، ملت ایران در آن دوره به نمایش گذاشت.
عنوان دوره دوم را ظهور جامعه باز گذاشتم. در این دوره، دهه دوم است، اینترنت وارد میدان میشود در سال 1990 (1372) اگر اشتباه نکنم. در ظهور جامعه باز، روابط جدیدی شکل میگیرد. نوعی دسترسی به اطلاعات گسترده شکل میگیرد. در گذشه با فقر اطلاعاتی مواجه بودیم. در این دوره با نوعی غرقشدگی اطلاعاتی مواجه میشویم. عنصر زمان و مکان در دسترسی حذف میشود. دیگر نمیشود پدیدهای به نام سانسور و ندانستن را با نوعی صفبندی و سدبندی میان جامعه و ساختار تعریف کرد. مردم از طریق پدیدهای به نام اینترنت نسبت به واقعیتها اطلاع پیدا میکنند. در این مقطع موبایل وارد زندگی مردم میشود. روابط با سرعت خیلی بیشتر و ارتباطهای جدید شکل میگیرد.
بلافاصله وارد دهه سوم میشویم که در آن، اتفاق جدیدی شکل میگیرد که تغییر در زیست فرهنگی جامعه است. جامعه با نوعی از ادبیات جدید آشنا میشود. روابط با دنیای مدرن شکل میگیرد. شبکههای اجتماعی خلق میشوند. سایتها میآیند. ماهواره گسترش پیدا میکند. نسل جوان در بستر جدیدی زیست میکند. سلسلهمراتب قدرت در خانواده شکسته میشود. در گذشته پدر خانواده، قدرت برتر بود، بعد مادر، بعد فرزند پسر و دختر. این روابط شکسته میشود و روابط قدرت جدیدی شکل میگیرد که از آن بهعنوان قدرت مشارکتی نام میبرم. مناسبات حقوقی جدیدی در خانواده شکل میگیرد. آموزش، مهارتآموزی و ارتباطات اجتماعی تغییر میکند. در فضای اجتماعی، نوع روابط پسر و دختر تغییر میکند. نوع انتخاب همسر و ازدواج و مناسبات تغییر میکند. نوع آرایش و لباس و پوشاک و مد و آن چیزی که از آن به عنوان سیاست بدن نام میبریم، تغییرات جدی را تجربه میکند. جامعه، میل به تغییر گستردهتر دارد. ما در دهه سوم، با تغییر سبک زندگی مواجه میشویم. در همین دوره متأسفانه آسیبهای اجتماعی هم افزایش پیدا میکند. پدیده طلاق، خشونت، پدیده حاشیه نشینی گسترش پیدا میکند. در همین دهه سوم با اتفاقهای جدیدی مانند شکاف طبقاتی، فقر، حاشیهنشینی و بیکاری مواجه میشویم. جامعه فضای جدیدی را متفاوت با دهه دوم و اول، تجربه میکند.
نهایتاً وارد دهه چهارم میشویم که عنوانش را زندگی دیجیتالی گذاشتم. یعنی اپلیکیشنها، نرمافزارها و زندگی موبایلی در جامعه گسترش پیدا میکند. الآن در حال پژوهش و آیندهپژوهی برای دهه پنجم هستم. این که در دهه پنجم یعنی 1400 تا 1410 چه جامعهای با چه مختصات فرهنگی اجتماعی خواهیم داشت. وقتی از تغییر صحبت میکنیم، یک معنا دارد. وقتی از تحول صحبت میکنیم، معنای دیگری دارد. در دهه چهارم، زندگی دیجیتالی را تجربه خواهیم کرد. در این زندگی دیجیتالی، ارزشهای جدیدی در جامعه شکل گرفته، مناسباتی جدید شکل میگیرد. اقتصاد، ماهیتش تغییر میکند. اقتصاد دیجیتالی در فضا میآید. یک اپلیکیشن در قالب یک شرکت میآید، بخش بزرگی از بازار را تحت تاثیر قرار میدهد. یک شرکت از طریق یک اپلیکیشن، کل حملونقل را تحت تاثیر خودش قرار میدهد. اصلاً روابط اجتماعی دستخوش تغییر میشود. مفهوم جدیدی در تجارت شکل میگیرد. همین مفهوم در حوزه فرهنگی شکل میگیرد. امروز دیگر دسترسی به کتابخانهها، کار سختی نیست. حتماً نیاز نیست به یک کتابخانه مراجعه کنید. شما با یک گوشی موبایل میتوانید به همه کتابخانههای دنیا رجوع کنید. 2020 آغاز دوره کتابخانههای موبایلی است. شما میتوانید از طریق یک نرمافزار به هر کتابخانه و کتابی که متن آن را خواستید، مراجعه کنید.
در مناسبات فرهنگی، ارزشها، هنجارها، رفتارها، حتی زبان گفتوگو تغییر میکند. زبان گفتوگو، انیمیشن و فیلم و تیزر و سایر زبانهاست. امروز تأثیر یک انیمیشن از صدها کلاس شاید بیشتر باشد. زبان تغییر میکند. دیگر بحثها، چهره به چهره نیست. هر کسی میتواند در هر فضایی که زیست میکند با همه دنیای خارج از خودش ارتباط برقرار کند. اعضای خانواده زیر یک سقف جمع هستند. اما در فضای مجازی، مصرف فرهنگی آنها خارج از خانه است. الگوهای مصرف تغییر پیدا میکند. در گذشته مصرف به مفهوم سیری بوده است. امروز الگوهای مصرف تغییر کرده است. مصرف غذا، پوشاک، خوراک، حمل و نقل، آموزش، بهداشت و سایر حوزهها تحت تاثیر قرار گرفته. تغییر عناصر کوچکی است که ما در هر مقطع آن را مشاهده میکنیم. اما تحول فراتر است. مجموعه تغییرات در یک پروسه تاریخی، تحول را شکل میدهند. به عنوان مثال، طلاق همیشه بوده است. در سال 1335 در ایران، طلاق یک درصد بوده است. بعد افزایش پیدا کرده به سه درصد. در دهه 50 به هفت درصد، در دهه 60 به 13 درصد، دهه 70 به 17 درصد، دهه 80 به 27 و دهه 90 به مرز 38 در تهران و در سطح کشور به حدود 33 درصد. اما وقتی بخواهیم این مجموعه را مطالعه کنیم، میگوییم خانواده ایرانی طی 50 سال گذشته، دچار تحول شده است، از ساخت سنتی به ساخت مدرن. از ساخت خانواده بزرگ به ساخت خانواده هستهای. یعنی خانواده، تغییراتی را تحمل میکند. نتیجه تغییرات، یک تحول است. این بحث در حوزههای مختلف قابل تعمیم است. زندگی دیجیتالی در دهه چهارم، هم فرصتهای طلایی دارد، هم مخاطرات بسیار نگرانکننده دارد.
الآن نظام جمهوری اسلامی، مبتنی بر یک ایدئولوژی است، به خصوص زندگی انقلابی را به عنوان ارزش حاکم تأیید و تبلیغ میکند. اما در دوران زندگی جدید، تقریباً میتوان گفت زندگی انقلابی چندان خریداری ندارد. این دوگانه را چگونه باید حل کنیم؟
اولین نیاز، درک روشن از این تغییرات و تحولات و باور آنهاست. انکار واقعیتها مسئله را حل نمیکند. اولین مسئله، ضرورت درک واقعیتهای جامعه براساس یافتههای علمی و عینی در متن اجتماعی است. مثلاً در جامعه، آسیبهای اجتماعی (اعتیاد، ایدز، خشونت، حاشیهنشینی، فقر، شکاف طبقاتی و ده ها مسئله دیگر) افزایش پیدا کرده است. اگر این را انکار کنیم و تلاش کنیم بر آن سرپوش بگذاریم، پدیده را پاک نکردهایم. بلکه کمک کرده ایم به انباشت آسیب. اما اگر بپذیریم که جامعه دچار بیماری است، به درمان آن میپردازیم. اولین راه حل، درک روشن از واقعیتهای تلخ جامعه در بستر تاریخی چهار دهه گذشته است که انقلاب اسلامی تجربه کرده است.
نکته دوم که به اعتقاد من بسیار مهم است، این است که بپذیریم دولت نمیتواند حلال مشکلات باشد. یعنی مداخله مردم، نهادهای مردمی، نهادهای دینی و کانونهای خیریه در حل مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه الزامی است. من به این باور قلبی رسیدهام که برای این که بتوانیم به قلههای توسعه برسیم، باید از ریل مردم حرکت کنیم. جامعه میتواند انبوه مشکلات را حل کند، اما دولت بهتنهایی نمیتواند. ما در چهار دهه گذشته، فقط روی دولت متمرکز شدیم. باید بپذیریم در دهه آینده، ثقل برنامهها و استراتژیها و سیاستهایمان در بستر اجتماعی شکل گیرد.
عاشورا را ببینید. عاشورا نماد یک حرکت صددرصد مردمی است. اگر دولت میخواست عاشورا را برگزار کند، چه میشد؟ مردم براساس باورها، اعتقادات، هنجارها و ارزشها نسبت به تحولات جامعه خودشان حساسیت دارند. وقتی زلزله در کرمانشاه میآید، جامعه میلرزد. باید جامعه را دعوت کنیم به اینکه بیایند به این کانونهای زلزله کمک کنند. اما اگر همهاش متوجه دولت شویم، انحرافی است که چهار دهه آن را مرتکب شدهایم.
نکته سوم، اینکه بپذیریم که باید از نظام آموزشی آغاز کنیم. مسئله 4 دهه گذشته ما، عدم درک و سرمایهگذاری روشن نسبت به نهاد آموزش ماست. وقتی از نهاد آموزش صحبت میکنیم، در رأس آن آموزش و پرورش قرار دارد. همچنین نهاد دینی حوزه علمیه، صدا و سیما، مساجد، آموزش عالی و ارشاد، همه اینها نهادهای آموزشی ما هستند. ما به جای این که به نهادهای آموزشی توجه کنیم، پلیس را وادار میکنیم در خیابان با مردم مواجه شود. مسئله حجاب را اگر چهل سال دیگر هم از طریق پلیس بخواهید دنبال کنید، مطمئناً حل نخواهد شد. حجاب موقعی حل خواهد شد که شما در مدرسه، دانشگاه، حوزه، صدا و سیما، ارشاد، سازمان تبلیغات و مساجد به آن بپردازید و بهجای «باید» تبدیل به یک «باور» جمعی شود. پلیس یعنی بایدها، ولی نهاد آموزشی یعنی باورها. بنابراین جامعه نیاز دارد به ارتقای باورها و کاهش امر و نهی. جامعهای که مدام در معرض تهدید و فشار و بایدهاست، دچار نوعی عصبیت خواهد شد. در مجموع دو میلیون نفر از مسلمانان به حج میروند. همه انسانها بر محور و مدار کعبه میگردند. هیچ کس با بقیه مناقشه نمیکند. هیچ کس نسبت به دیگری حسادت به خرج نمیدهد. یا نسبت به دیگری برتری ندارد. همه نگاهها به بالاست. در آنجا انسان، زیست فرهنگی و اخلاقی دارد. برای توسعه یک جامعه، نیازمند نهادهای آموزشی هستیم که زیست فرهنگی و اخلاقی را در بستر جامعه جاری و ساری کنند. جامعهای که در آن زیست فرهنگی نیست، یعنی اخلاق، فضیلت، معرفت، همدلی، همنوایی، همگرایی در آن جاری نباشد، دچار عصبیت، خشونت، انتقام، شایعه، تخریب و دهها آسیب دیگر خواهد شد.
مشکل امروز ما چیست؟
اگر بپرسید مشکل امروز ما چیست؟ یک جمله عرض میکنم. این است که ما نتوانستیم اخلاق را که اکسیر حیات یک جامعه است، در متن اجتماعی جاری و ساری کنیم و نیامدیم روی باورها سرمایهگذاری کنیم، روی بایدها سرمایه گذاری کردیم. اگر ما 40 سال قبل، به جای این که به نیروی انتظامی متوسل شویم، برای حجاب به مدرسه و حوزه و صدا و سیما و ارشاد متوسل میشدیم، وضع امروز ما فرق میکرد. این مسئله برای دیگر حوزهها هم صادق است.
من معتقدم نسل جوان ما، نسلی نجیب، صادق و صریح است. راحت میتوان با او گفتوگو کرد. ما زبان گفتوگو با نسل جدید را نیاموختیم. یکی از راهکارهای اساسی جامعه امروز ایران این است که گفتوگو را در سطح همه اجزای جامعه، فراگیر کنیم. گفتوگو در داخل خانواده، گفتوگو در دانشگاه و مدرسه، گفتوگو در متن اجتماعی. همه با هم گفتوگو کنند. در جامعه ایران، گفتوگو بسیار کم شکل میگیرد. به همین دلیل در این جامعه، مناقشه زیاد است. وقتی گفتوگو شکل میگیرد، در یک فضای برابر، شناخت ما نسبت به هم بیشتر میشود. در فضای گفتوگو، درک بیشتری از واقعیتها پیدا میکنیم. در فضای گفتوگو، همدلی و همنوایی بیشتر میشود. اما وقتی گفتوگو نمیکنیم، عمدتاً فضای شایعه، انگزنی و تخریب گسترش پیدا میکند. ببینید در بستر فضای مجازی ما، امروز چه غوغایی است.
یکی از راهبردهای اصلی جامعه امروز این است که در مدرسه، گفتوگو را آغاز کنیم. اصلاً موضوع کلاس درس، گفتوگو باشد. الزامات گفتوگو، شرایط گفتوگو، گفتوگوی برابر، گفتوگوی دانشآموز با دانشآموز، گفتوگوی دانشآموز با معلم، گفتوگو دانشآموز و معلم با خانواده، گفتوگوی معلم و دانشآموز و خانواده با جامعه. این چیزی است که امروز در دنیای توسعهیافته تجربه کردهاند. نظامهای آموزشی پیشرفته اصولاً انسانهایی بااراده، پژوهشگر و دارای قدرت گفتوگو تربیت میکنند.
آخرین نکتهای که باید به آن بپردازیم، این است که جامعه نیاز به امنیت دارد. امنیت یک مفهوم فراگیر است. امنیت، شقوق و سطوح مختلف دارد. امنیت زبان، امنیت فکر، امنیت قلم، امنیت جانی، امنیت مالی. احساس امنیت بسیار مهم است. جامعه نباید احساس ناامنی کند. امنیت در قوه قضاییه یعنی احساس کنید که قاضی، عادلانه رأی میدهد. به این احساس امنیت قضایی میگویند. احساس امنیت غذایی یعنی وقتی در جایی غذا صرف میکنید، احساس کنید غذای سالم به شما داده میشود. امنیت زیستی یعنی فرد وقتی در منزل زندگی میکند، دنبال از شدت احساس ناامنی بهدنبال چند قفل و زنجیر برای بستن نباشد. امنیت زیستی یعنی مجموعه اتفاقهایی که در اطراف شما جاری و ساری است، شما را نگران نکند.
آخرین راهکار برای رسیدن به قلههای توسعه، داشتن جامعه امیدوار و بانشاط است. یکی از چالشهای بنیادین ما این است که در جامعه ما، در دهه چهارم، تولید و بازتولید نشاط شکل نمیگیرد. نمیتوان جامعه را در فضای یأس و ناامیدی اداره کرد. اساساً هر انسانی به آینده زنده است. از همین منظر وقتی میبینید امروز مهاجرت زیاد شده و سرمایه خارج میشود، یک دلیل عمده آن، عدم امید به آینده است و این نگرانکننده است. امید به مفهوم عام است، نه به مفهوم خاص. یعنی یک کارگر در کارخانه احساس امید و امنیت داشته باشد نسبت به آینده خودش. یک دانشجو در دانشگاه امید داشته باشد که آینده مناسبی خواهد داشت. یک کارمند در اداره احساس کند که دارای امید است. در دل امید باید نشاط تولید شود. در جامعه ما، تولید و بازتولید نشاط خیلی محدود است. عدهای فکر میکنند منظور ما از نشاط فقط کنسرت و خندیدن و کف زدن و اینهاست. نه! اینها، بخش کوچکی از نشاط اجتماعی است. نشاط اجتماعی به مفهوم رضایت از مجموعه تغییرات و تحولات زیستی در اطراف یک فرد است. وقتی شما میفرمایید که من از مجموعه تحولات اطرافم، از خانواده، دوستان، کار و زندگیام احساس رضایت میکنم یعنی نشاط دارید.
وقتی از ماه رمضان خارج میشوید و به فطر میرسید، احساس نشاط پیدا میکنید. این نشاط ناشی از یک عبادت طولانی است. هنگامی که از مکه برمیگردید، احساس نشاط میکنید، چون از زیارت خدا برگشتهاید. از همین منظر، مفهوم نشاط فقط در کنسرت و کف زدن نیست. این یک تحلیل غلط و انحرافی است که عدهای آن را تبلیغ میکنند. نشاط به مفهوم رضایت از مجموعه تحولاتی است که فرد تجربه میکند و نسبت به آن، احساس خوبی دارد.
آخرین و مهمترین نکتهای که فکر میکنم باید به آن توجه کنیم و بپردازیم، این است که اعتماد اجتماعی را تقویت کنیم. سرمایه اجتماعی به منزله سوخت نظام سیاسی است. هر نظام سیاسی که از سرمایه اجتماعی تهی شود، بهسمت قدرت سخت میرود. بزرگترین قدرت نرم یک نظام سیاسی، اعتماد اجتماعی، رضایت اجتماعی و مشارکت اجتماعی است که از آن بهعنوان سرمایه اجتماعی نام میبریم. وقتی در جامعهای سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکند، یعنی اعتماد و رضایت و مشارکت، نظام سیاسی اجباراً بهسمت قدرت سخت حرکت میکند. اگر ما هزینه حداکثری انجام دهیم برای ارتقای سطح رضایتمندی و اعتماد جامعه، در مقابل همه تهدیدات میتوانیم مقاومت کنیم. اما اگر اعتماد اجتماعی را از دست بدهیم، هر میزان سلاح و امکانات و تجهیزات و ارز و منابع سختافزاری داشته باشید، قطعاً بازنده هستید. این یک قاعده منطقی در دنیای امروز است.
از این منظر وقتی از قدرت نرم صحبت میکنیم، یعنی دیپلماسی، مغز، انسان، اعتماد و رضایت. اینها دربرگیرنده مفهوم قدرت نرم هستند. قدرت سخت، امروز به حاشیه رفته است. سوئیس را ببینید، یک کشور کوچک چند میلیونی، نه در دنیا جایگاهی دارد، نه قدرت سخت او در دنیا جایی دارد. اما قدرت نرم تولید میکند. وقتی شما به شهروندانش مراجعه میکنید، بالای نود درصد، احساس رضایت دارند نسبت به تغییرات و تحولات محیط خودشان. صندوق آرا در شهرداری، دائم هست. برای هر اقدام و تصمیم کوچکی، دولتمردان به آرای عمومی مراجعه میکنند. این جامعه بانشاط و سرزنده است. من فکر میکنم بزرگترین نیاز امروز ما در دهه چهارم انقلاب اسلامی، افزایش میزان اعتماد میان نظام سیاسی و جامعه است.
نیاز دوم، کارآمدی است به معنی پاسخ به مطالبات واقعی جامعه. این یک ضرورت است. نیاز سوم در دهه چهارم، انسجام و وفاق ملی است. جامعه ذرهای و اتمیزه همیشه در تهدید است. ما نیازمند یک ملت واحد هستیم؛ یک صدای واحد، منهای رنگ و پوست و نژاد و مذهب. باید منهای کرد و بلوچ و آذری و عرب و ترکمن بود، ایرانی صدای واحد داشته باشد. این ممکن نیست مگر این که ما انسجام را بپذیریم. ارزش انسجام یعنی برابری منزلت، توزیع عادلانه ثروت و قدرت. توزیع عادلانه منزلت، ثروت و قدرت، عاملی است برای انسجام ملی که باید در جامعه شکل بگیرد. دیگر نمیشود جامعه را با رویکرد ذرهای و اتمیزه اداره کرد. جامعه منسجم، جامعهای است که همه یکدل و یکصدا بهسمت قلههای توسعه حرکت میکنند، منهای رنگ پوست و نژاد و قومیت و مذهب.