117

117


+....اسمت چی بود؟


لبخندی زدم و گفتم 

_....رزا 

+....منو توشیفتامون همیشه باهمه؟

_.....گاهی اوقات باهم هست گاهی اوقات هم پشت سرهم 


+...اهاخوبه 

_....کریس من یکی از دوستام اومده میخوام برم ببینمش فعلا با من کاری ندارید؟


+...نه ممنون رزا 


ازشون خداحافظی کردم و از اونجا دورشدم سامانتا واقعا زیبا بود شبیهه مدلای ویکتوریاسیکرت بود شایداگه شرایطش بهتر بود میتونست تست بده 


حرف زدنش چقدارامش بخش بود کریس حق داشت بعدازاون عاشق نشه 


ضربه ای به شیشه ماشین تام زدم و سوار شدم 


+...سلام 


_....سلام خانوم چطوری؟این ساعت بار چیکار میکردی ؟


+....کریس و سامانتا اومده بودن برای بستن قرارداد منم به عنوان معرف باهاشون رفتم


_....سامانتا؟

+....اره دوست دختر سابقش 

_....دوباره اشتی کردن؟بعدازاین همه وقت؟

+....نمیدونم اون واقعا خوشگله 


_....اره خیلی دختر بی نظیریه 

مشتز حواله بازوش کردم و اخمی بهش کردم 


_....ولی به زیبایی توکه نمیرسه

+....اگه کریس بفهمه که منوتوباهمیم چیکار میکنه؟


تام صورتش جدی شدو گفت 


_....رزا کریس اصلا برای تو حکم دوست پسر نداره شما باهم بیرون نمیرید هرروز همو نمیبیند حتی علایق هم رو نمیدونید توحق داری بخوای کس دیگه ای رو وارد زندگیت کنی حالا اینکه اون شخص دوست صمیمی کریس هست چیزیو عوض نمیکنه


+....کاش کریس و سامانتادوباره برگردن باهم اینطوری راحتتر میتونم بهش بگم 


_....اگه تواینطوری راحتتری باشه


+....حالا داری منو کجا میبری 


_....یکم دور دور توی شهر 


+...بزن بریم 


تام سرعتشو زیاد کرد و ازبین ماشینا باسرعت رد میشد هم میترسیدم و هم خیلی هیجان زده شدم 


چندساعتی توی خیابونا میچرخیدیم تایمم داشت تموم میشدو باید میرفتم بار 


+....تام برو سمت بار باید برم دیگه 

_....باشه یچیزی بگیرم بخور بعد بریم 


+...وقت ندارم بگیر توی مسیر میخوریم 

_...باشه 


تام از ماشین پیاده شدو وارد فست فودی شد صدای اهنگو بیشتر کردم و باهاش زمزمه وار میخوندم به خیابون خیره شدم و با دیدن کریس و سامانتاکه داشتن به این سمت میومدن چشمام گرد شد من بهشون گفته بودم میرم پیش دوستم 


گند بزنن این شانسو سرمو خم کردم و سعی کردم دیده نشم ازتوی ماشین

Report Page