111

111


سیاوش کنارم روی صندلی نشست و سرشو روی شونم گذاشت  

اون منظوری نداشت  

اما من موذب شده بودم  

نمیتونستم بکشم عقب  

سعی کردم نادیدش بگیرم و توجه نکنم  

سرمو چرخوندم در اسانسور باز شدو دانیال اومد بیرون  

قفل کرده بودم  

نمیخواستم منو تواین وضعیت ببینه  

اونم حاال که همه چی داشت خوب پیش میرفت  

تاخواستم بلندشم سرشو بلند کرد و هردومونو دید  

بااخم اومد سمتمونو زیر لب سالم کردم سیاوش سرشو بلند کردو با دانیال دست  

داد  

کتشو ازش گرفتم و گفتم  

+...خسته نباشی  

-...ممنون بهناز کجاست  

+...اتاق عمل  

-....صحرا بیا  

دانیال دستمو گرفت و رفتیم پایین تو ماشین  

تپش قلبم رفته بود باال

کار اشتباعی نکرده بودم اما ازااخمای دانیال میترسیدم  

درو بستم و به دانیال نگاه کردم  

-....چراشبیهه گربه شرک داری منو نگاه میکنی؟ 

+....بخدا من با سیاوش کاری نداشتم خودش اومد کنارم  

-...باشه من که چیزی نگفتم  

+...پس چرا منو اوردی پایین ؟  

-...دلم نمیخواست کنار اون باشی خوش ندارم زنم بشینه اونجا  

قندتو دلم اب شد از لفظ زنم گفتنش اما بجاش لبخند زیر پوشتی زدم و صورتمو  

برگردوندم وگفتم  

+...حاال کی خواست بشه زن تو ؟  

-...نمیشی ؟  

شیطون نگاش کردم گفتم  

+...نچ  

سرشو اورد جلووگفت  

-....میخوای توهمین ماشین یکاری کنم که همین فردا بریم محضر ؟  

+...خیلی پررویی دانیال بیا بریم پایین  

-...صبر کن

Report Page