111

111


نذاشتم ادامه بده و سریع گفتم - نه ... - چرا ؟ نگاهمو ازش گرفتمو گفتم - از صیغه بدم میاد مکث کردو با این مکثش باعث شد سرمو بلند کنم نگاهش کنم آروم انگشتاشو رو گونه ام کشیدو گفت - از این لمس چی ؟ دستاش گرم بودو پر از احساس چشم هامو بستمو جوابشو ندادم ک نرم خم شدو لبمو خیلی نرم بوسید مماس لبم گفت - از این بوسه چی ؟ سرمو کج کردم تا از لبش دور شم که کنار گوشم گفت - قرار شد انتخاب کنی ... عقب رفتم. نفس گرفتمو گفتم - آره ... انتخاب میکنم ... رو نوک پا بلند شدم . نرم رو لبشو بوسیدم و گفتم - انتخابم اینه که صیغه نه ... قبل اینکه خودمو عقب بکشم دستش نشست رو کمرمو منو کشید تو بغلش با لبخند مغرورانه ای گفت - این یعنی بله ؟ نگاهمون تو چشم های هم چرخید . دیگه از بغضم خبری نبود ... لبخند رو لبم بودو وجودم آروم بود آروم سر تکون دادم که کنج لب امیر تا جائی که میشد بالا رفتو پیروزمندانه گفت - پس جوابت به پیشنهاد ازدواج من بله است ؟ باز سر تکون دادم که چشماشو ریز کرد قبل از اینکه چیزی بگه گفتم - بله ... جوابم بله است ... دیگه مکث نکرد دستاش قاب صورتم شدو گرسنه و بی امان لبمو بوسید شاید این احمقانه ترین نوع خواستگاری و جواب دادن بود اما برام شیرین بود و وجودم غرق آرامش بود عقب رفتیم و دوباره بین خودشو در قفل شدم ...

اگر برای خوندن ادامه رمان #ترنم عجله دارین میتونید فایل کامل رو خریداری کنید. فایل کامل بیش از ۳۰۰ پارته . اینم آدرس کانال رمان خاص برای خرید رمان #ترنم 👇 @mynovelsell

Report Page