تمام تفاوتهای اتریوم و نئو
بیتبرگ | سامانه معاملات ارزهای دیجیتالاگر بحث در مورد انتخاب میان «نئو» و اتریوم باشد، کدام مورد، گزینه مناسبتر است؟
در این مقاله به بررسی کامل و بی طرفانه تفاوت های میان اتریوم و نئو می پردازیم.
قبل از همه باید اعتراف کنم که بررسی های من در مورد نئو، بسیار عمقیتر از بررسی هایم در مورد اتریوم بوده چرا که شناخت اتریوم و راههایی که میتوان به وسیله آنها درک بهتری از ساختار و عملکرد این ارز پیدا کرد، بهصورت گستردهتری در اختیار همگان قرار دارد که در این مسئله در مورد نئو بسیار کمتر است.
پس قبل از خواندن این مطلب، یک فنجان چای برای خود بریزید و خود را برای چند دقیقه مطالعه دقیق آماده کنید، به شما قول میدهم که ارزشش را داشته باشد. صد البته اگر به خاطر حجم مطالب در میانه راه منصرف شوید، کاملاً موجه خواهد بود! اما سعی شده برای راحتی شما، در پایان هر پاراگراف خلاصه ای از آن برای شما درج شود.
اتریوم زودتر پا در این راه گذاشته و به نحوی کاری انقلابی را صورت داده است که دنیای ارزهای دیجیتالی را دگرگون نموده. امروزه با قدم نهادن نسخه سوم وب، هر ICO که متولد میشود، بر پایه ERC20 اتریوم کار میکند. ویتالیک بوترین، خالق اتریوم هم یکی از باهوشترین افراد حال حاضر دنیای امروز ماست.
همچنان که شرکت علیبابا به ارزش کل بازار آمازون نزدیکتر میشود و نرم افزار «وی چت» به نرمافزار شماره یک فضای مجازی در چین بدل شده، به این دلیل است که چین با ساز آنها میرقصد. سرزمین اژدهای قرمز از این تکنولوژیهای بومی استفاده میکند و در مورد اینکه در آمریکا چه میگذرد، اهمیتی قائل نیست. سؤال اینجاست که آیا نئو که به عنوان اتریوم چینی از آن یاد می شود، میتواند با اتریوم رقابت کند یا اصلاً آیا نیاز به راه انداختن چنین رقابتی دارد؟
درنهایت هم نئو و هم اتریوم به دنبال رسیدن به یک جایگاه یکسان در دنیای ارزهای دیجیتال هستند. هر دو در نظر دارند تا پلتفرمهای اصلی در اینترنت نسل جدید باشند و جای پای خود را در زمینه ICOها، نرمافزارهای غیرمتمرکز و قراردادهای هوشمند، محکمتر از دیگری نمایند.
دورنمایی از نئو و اتریوم
با اینکه هر دو این پلتفرمها از بلاک چین مخصوص به خود استفاده میکنند که ابزارهای جامعی را برای توسعه دهندگانشان فراهم میآورد، اما باید در نظر داشت که در باطن دارای تفاوتهای نسبتاً چشم گیری هستند. این تفاوتها در دسته بندیهای زیر قابل برسی اند:
هدف اصلی اتریوم ایجاد یک پلتفرم به منظور ساخت نرم افزارهای غیرمتمرکز است تا به این وسیله بتوان اینترنتی آزادتر، در دسترس تر و مورد اعتماد تری را ایجاد کرد و از آن بهعنوان نسخه سوم اینترنت یاد میکند.
نئو پروژهای است که در نظر دارد تا بهوسیله بهره گیری از بلاک چین و تعیین هویت دیجیتالی به دیجیتال سازی داراییها، مدیریت خودکار آنها به وسیله قرار دادهای هوشمند و در نهایت ایجاد یک اقتصاد هوشمند بهوسیله یک شبکه توزیعشده برسد.
کلمات در نوشتههای بالا دهانپرکن به نظر میرسند، از همین رو باید کمی موشکافانهتر به برسی آنها بپردازیم. در ابتدا باید بدانید که هر دو پلتفرم ویژگیهای مشترک بسیاری دارند اما وجوه تمایز آنها در قالب برندها بسیار مهم است.
اتریوم: هدف اتریوم تبدیل شدن به پلتفرمی برای نرم افزارهای غیرمتمرکز است که تا به اینجا تا حدود زیادی به اهدافش رسیده. آنها در حال حاضر صاحب بی چون و چرای بازار نرم افزارهای غیرمتمرکزند. در نقشه راهی که منتشر کردهاند میتوان دید که قصد دارند تا کنترل و گزینههای بیشتری را پیش روی توسعه دهندگان و نرم افزارهای شان قرار دهند.
نئو: نئو به دنبال توسعه محصولات آینده است. در ژوئن سال ۲۰۱۷، این شرکت تنها نام خود را از «آنت شیرز» به نئو تغییر نداد، بلکه رویکردهای خود را نیز عوض کرده و تمرکز خود را در مورد بازاریابی نیز بهکلی زیر رو کردند که با موفقیتهای بسیاری نیز همراه بود. مقصود اصلی نئو، تبدیل شدن به پلتفرم اصلی در زمینه اقتصاد هوشمند است که تا به اینجا در این زمینه موفق بوده.
اگر بخواهیم کوتاه تمام صحبتهای بالا را خلاصه کنیم باید بگوییم: اتریوم در حال توسعه در جهتی است که تقاضاهای آینده را پاسخ دهند. نئو اما در جهتی درحالتوسعه است که بتواند این تقاضاها را پیشبینی نماید.
اقتصاد هوشمند چیست؟
عمده تفاوت میان نئو و اتریوم، تمرکز ویژه نئو بر روی اقتصاد هوشمند است. اگر بخواهیم به فهم درستی از نئو برسیم، لازم است تا ابتدا بفهمیم که دلیل اهمیت بالای این تفاوت در چیست.
از یک اقتصاد هوشمند در دیجیتال سازی داراییهای فیزیکی استفاده خواهد شد. تمام این داراییهایی که هوشمند سازی شدهاند بر روی بلاک چین مالکیتشان را در رابطه با مالک اثبات خواهند کرد. این داراییها قابلیت خرید، معامله و استفاده در قراردادهای هوشمند را دارا هستند.
شاید این عبارت بارها و بارها تکرار شده باشد: از زنجیرههای عرضه ارائهشده تا نرم افزارهای غیرمتمرکز، استفاده از چنین تکنولوژی امکان پذیر است. در ادامه مثالهایی واقعگرایانهتر را برای شما ارائه خواهیم کرد تا به درک درستی از تعاریف و مدلهای مطرحشده برسید. اتریوم نیز بسیاری از قابلیتهای نئو را پشتیبانی و ارائه میکند، اما تفاوت در اهداف این دو پلتفرم باعث شده تا اهمیت آنها بیشتر گردد.
این موضوع از آن جهت پراهمیت است که اقتصاد هوشمند همچنان تحت نظر دولت و قانون گذاریهای وابسته به دولت باقی خواهند ماند. من به شخصه به دولتها اعتماد ندارم و از این جهت در کنار شما هستم. کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول را بارها و بارها خواندهام؛ اما دولتها قرار نیست جایی بروند. در نتیجه برای این که یک پلتفرم ارائه کننده این اقتصاد هوشمند باشد، لازم است تا مباحثی نظیر «طرز تفکرهایی خاص» و «مقاصدی خاص» را در جهت ارائه خط و مشیهای همسو با قوانین دولتی را تعریف نماید. از آنجایی که شاید اتریوم قابلیتهای مشابهی را به وسیله زمینه بلاک چین ارائه مینماید، اما دانستن این حقیقت که نئو برای این کار توسعه پیدا میکند، بسیار حیاتی است.
نئو چهکارهایی را برای امادهسازی از استفاده از اقتصاد هوشمند انجام داده است؟
نئو بهطور خاص بنا بر اصول قانونی کار میکند و این را یکی از موضوعاتی قرار داده که تاکید گستردهای روی آن دارد. به این منظور چندین اصل ضروری است:
هویت دیجیتالی
پنهان ماندن هویت افراد بسیار مفید و عالی است. از نظر من حفظ حریم شخصی باید در صدر کارهایی باشد که در مورد توسعه تکنولوژیکی انجام میگیرد. اما اگر شرکتها و دولتها در حال استفاده از بلاک چین باشند، داراییهای خود را دیجیتالی کنند و از قراردادهای هوشمند بهره گیرند، پس نیاز است تا تحت نظارت دولتها باشند، در نتیجه به میان آوردن حرفی از حریم شخصی و پنهان ماندن هویتهای عبث خواهد بود. پلتفرمی که بخواهد زیر بار چنین قانون گذاریهایی برود پس به صورت حتم باید از یک سیستم تعیین هویت دیجیتالی استفاده کند. این سیستم نیز باید به گونهای باشد که بتوان صلاحیت آن را از طریق دیجیتالی تأیید کرد.
سیستمهای تعیین هویت دیجیتالی دنیای امروز بر پایه سازوکارهایی هستند که PKI یا (Public Key Infrastructure) نامیده میشوند و از استانداردهای X.509 استفاده مینمایند. این بدان معناست که یک وفاق جهانی برای ایجاد یک سری استانداردها در مورد هویتهای دیجیتالی در میان است. هدف نئو بهرهمندی از هویتهای دیجیتالی همگام با این استانداردها و درنهایت افزایش امنیتها برای استفاده از بلاک چین است. «بوک کیپرها» (دفتردارها)، در ادامه در مورد آنها بیشتر خواهیم خواند، افرادی با هویتهای دیجیتالی و نامهای واقعی هستند. این مسئله در هنگام استفاده و ثبت داراییهای دیجیتالی بر روی شبکه به یک اصل اساسی و اجباری بدل خواهد شد.
در میان کسبوکارها و پروژههایی نیز ممکن است وجود داشته باشند که تنها با افرادی تعامل داشته باشند که هویتهایی دیجیتالی دارند. این امکان وجود دارد که در آینده نئو چنین قابلیتی را برای افراد مهیا نماید.
از مدتی قبل نئو در حال کار با شریکی به نام TheKEY است که به وسیله پلتفرم نئو قادر است تا زمینههای تعیین هویت دیجیتالی را مهیا نماید.
این قابلیت در مورد اتریوم: به منظور تعیین هویتها در پلتفرم اتریوم و استفاده از آنها بر روی بلاک چین آن، لازم است تا ابتدا این امر بهوسیله نرم افزارهای غیرمتمرکز دیگر صورت گیرد. صد البته این مسئله تفاوت چندانی با سازوکار نئو ندارد. نئو بهصورت شفاف اعلام کرد که قصد دارد تا هویتهای دیجیتالی و نودهای خود را در یک قالب ارائه نماید.
داراییهای دیجیتالی
اگر بخواهید اقتصادی هوشمندی را بر پایه یک قرارداد هوشمند داشته باشد، پس لازم است تا بتوانید داراییهای فراتر از پول و ارز را تبادل کنید. در اینجا لازم است تا قادر باشیم داراییهایی مانند یک خانه، ملک یا یک ماشین را به صورت دیجیتالی دربیاوریم. طلا، الماس، اشیای گران قیمت، رایانهها، غذا، البسه و حتی کارتهای بازیای که مادرها همیشه میخواستند که آنها را دور بریزند، همه و همه لازم است تا به صورت دیجیتالی در بیایند. قراردادهای هوشمند زمانی اهمیت مییابند که بخواهیم داراییها را به صورت دیجیتالی در بیاوریم.
این قابلیت در مورد اتریوم: داستان در مورد هویتهای دیجیتالی اتریوم نیز درست مانند نئو است. اتریوم به صورت کامل میتواند داراییهای دیجیتالی را ثبت کند اما نیازی به وجود قانون گذاری و پیروی از آنها ندارد. نئو این اطمینان را کاربران خود میدهد مجوزهای لازم را در این زمینه را فراهم میکند.
تفاوتهای اساسی اتریوم و نئو
پروتکل
اتریوم به مانند بیت کوین از سازوکاری با عنوان «اثبات کار» بهره میبرد. بر اساس این سازوکار هر واحد پردازشی میبایست به منظور تائید حق خود مبنی بر تائید یک تراکنش، اقدام به حل یک مسئله ریاضی نماید. دو مورد از اشکالات این روش، ریسک حملات پنجاهویک درصدی و مصرف انرژی بسیار بالای آن است. به همین دلیل انتظار میرود که روش اثبات کار بهزودی با روشی دیگر با نام «اثبات سهام» جایگزین شود.
در روش اثبات کار، رایانههایی که وظیفه تائید تراکنشها را بر عهده دارند به نسبت قدرت پردازشی که در سیستم به اشتراک میگذارند، پاداش دریافت میکنند. در روش اثبات سهام از توکن های سهامداران استفاده میشود. بر همین اساس آن دسته از افرادی که توکن در اختیاردارند میتوانند آنها را ذخیره کنند و پس از تائید تراکنش، بر پایه نسبتی از توکن هایی که در اختیاردارند پاداش بگیرند. در اثبات کار، اگر شما پنج درصد قدرت پردازشی را داشته باشید، میتوانید پنج درصد از پاداش یک بلاک را نیز بردارید. در روش اثبات سهام اما پنج درصد پاداش تنها از طریق تصاحب پنج درصد از کل توکن ها امکانپذیر است.
اثبات سهام به نوعی یک راه حل برای روش اثبات کار و مصرف بسیار بالای انرژی آن به کار میرود و این کار بدون به خطر انداخت ریسکهای امنیتی صورت میپذیرد. حتی به عقیده من استفاده از روش اثبات سهام میتواند باعث ارتقای امنیت یک بلاک چین نیز بشود. در روش فعلی اثبات کار در پلتفرم اتریوم نیاز است تا به جهت حل مسائل پیچیدهتر، رایانه نیز ارتقا یابند و با افزایش میزان قدرت رایانهها، میزان انرژی مصرفی آنها نیز بالاتر خواهد رفت. این در حالی است که با پروتکل اثبات سهام، خبری از ارتقای سطح پردازشی رایانهها نیست. در حال حاضر این امکان وجود دارد که بتوان به وسیله خریداری و بهکارگیری سخت افزارهای قوی، حملاتی ۵۱ درصدی را ترتیب داد. این پایان ماجرا نیست و با نیروی پردازشی کافی حتی امکان حمله به پلتفرمهای دیگر نیز مهیاست.
در نقطه مقابل، با روش اثبات سهام، هرگونه حرکات مشکوک میتواند به از دست رفتن سکهها و سرمایههای گرو گذاشتهشده منتهی شود. در اینجا اگر شما ۵۱ درصد کل توکن ها را داشته باشید، بلافاصله سرمایههای خود را از دست میدهید. به علاوه بهایی که هر کس برای خرید پنجاه و یک درصد توکن ها پرداخت میکند، مساوی است. این در حالی است که خرید پنجاه و یک درصد کل توان پردازشی شبکه میتواند توسط فاکتورهایی از جمله خرید عمده سختافزار یا تخفیف در خرید و یا حتی برق ارزانتر، متغیر خواهد بود.
نئو از پروتکل (Delegated Byzantine Fault Tolerance) به معنای «نماینده تخریب خطای بیزانس» یا به اختصار DBFT استفاده میکند. شاید کمی نام عجیبوغریبی باشد اما به طور کلی این پروتکل تعیین میکند که هر کسی به صورت صادقانه در خدمت دیگران باشد و همه جامعه به صورت یک واحد کار کنند. چرا که یک سیب خراب میتواند باعث خراب شدن کل جعبه سیبها شود. پروتکل DBFT در نئو نمونهای تغییریافته از سازوکار اثبات سهام است. در این میان اما، یک برتری عمده نسبت به اثبات سهام وجود دارد.
با یک مثال شروع میکنیم:
به کلمات داخل «» با دقت بیشتری نگاه کنید.
تصور کنید که کشوری به اسم «نئو» وجود دارد و دارای «شهروندان» زیادی است. هر یک از این شهروندان یک «نماینده» برای خودش انتخاب میکند. کار این نمایندگان، تصویب قوانینی است که شهروندان را خوشحال کنند، اگر در کارشان خوب نباشند، شهروندان میتوانند به سادگی به نماینده دیگری را برگزینند.
نمایندگان چگونه قوانین را تصویب میکنند؟
یکی از نمایندگان به صورت تصادفی به عنوان سخنگو انتخاب شده است.
سپس این سخنگو تمام «خواستههای شهروندان» را بررسی میکند و «قانونی» را مینویسد تا مردم کشور را خوشحال کند و آن را به نمایندگان ابلاغ میکند.
پس از آن نمایندگان به صورت جداگانه قوانین سخنگو را بررسی میکنند. اگر خواستهها معقول باشد که بتواند واقعاً مردم را خوشحال کند و دارای «فاکتور خوشحالی» مناسب باشد، آن قانون پذیرفته میشود در غیر این صورت نماینده مخالفت خود را اعلام میکند.
برای تصویب یک قانون نمایندگان، حداقل باید ۶۶ درصد از نمایندگان رأی مثبت دهند. اگر اکثریت موافق نباشند، سخنگوی جدید انتخاب میشود و فرایند ادامه مییابد.
حالا در بلاک چین نئو…
در اینجا، شهروندان همان دارندگان توکنهای NEO هستند که با عنوان نودهای (node) معمولی یا (Ordinary node) شناخته میشوند.
نمایندگان، نودهای حسابدار یا bookkeeping nodes هستند. برای تبدیل شدن به نود حسابدار باید یک سری از شرایط خاصی مانند اینترنت اختصاصی و ۱۰۰۰ واحد Gas را دارا باشید.
«خواستههای شهروندان» همان درخواست برای تراکنشهاست.
«قانون» بلاک فعلی است که سخنگو (Speaker) مینویسد و باید توسط نمایندگان یا همان نودهای حسابدار بررسی شود.
«فاکتور خوشحالی» همان هش بلاک فعلی است.
درخواستهای تراکنش توسط دارندگان توکن های نئو ارسال میشود و یکی از نودهای حسابدار که به عنوان سخنگو انتخاب شده بود، درخواستها را بررسی میکند و به صورت یک بلاک (قانون در مثال بالا) برای دیگر نمایندگان ارسال میکند. نودهای حسابدار، هش بلاک (فاکتور خوشحالی در مثال بالا) را بررسی میکنند و اگر صحیح باشد آن را تأیید میکنند.
وقتی بیش از ۶۶ درصد از نودهای حسابدار به درستی یک بلاک رأی دادند، آن بلاک در بلاک چین قرار میگیرد. (یا طبق مثال بالا تصویب میشود)
حالا ممکن است یکی از نمایندگان (نودهای حسابدار)، سخنگوها یا شهروندان (نودهای معمولی و دارندگان توکنهای نئو) قصد خرابکاری داشته باشند.
سناریوهای احتمالی را بررسی میکنیم:
مورد اول: سخنگو خرابکار است.
در این مورد، سخنگو به یک پیام مخرب (B) را به دو نماینده ارسال میکند و یک پیام صحیح را فقط به یک نفر میفرستد. این آسیب با توجه به قانون توزیع و اکثریت خنثی میشود. این دو نماینده میبینند که هش آنها با هشی که سخنگو به یک نماینده دیگر داده برابر نیست. بنابراین این دو با نفر سوم موافق نیستند و با توجه به قانون اکثریت سخنگو حذف میشود.
مورد دوم: یکی از نمایندهها خرابکار است.
سخنگو پیام صحیح را به همه نمایندگان ارسال میکند، با این حال، یکی از نمایندگان تصمیم میگیرد که به شیوهای مخرب عمل کند و اعلام میکند که پیام همخوانی ندارد. با این حال، دو نماینده دیگر پیام درست را دریافت کردهاند پس رأی نماینده دیگر را نمیپذیرند.
این یک مثال در مقیاس کوچک بود زیرا نمایندههای خیلی خیلی بیشتر هستند. به طور کلی وقتی بالای ۶۶ درصد از جامعه نئو با یک عمل موافق باشند، خرابکاری امکان پذیر نیست. اگر کسی قصد خرابکاری داشته باشد، باید ۶۶ درصد از توکنهای نئو را داشته باشد که این تقریبا غیرممکن است.
سرعت تراکنش
از آن جهت که نئو از روش اثبات کار استفاده نمیکند و پروتکلی شبیه به اثبات سهام دارد، سرعت تراکنشها در آن نیز از اتریوم بیشتر است. در هنگام مقایسه چنین ویژگیای باید توجه داشته باشیم که سرعت تراکنشها در دو شکل تئوری و عملی مورد بحث قرار میگیرند. از لحاظ تئوری، سرعت انجام تراکنشها ماکسیمم سرعت ریاضی برای یک شبکه است. این عدد برای نئو ده هزار تراکنش در ثانیه است و اتریوم رقمی معادل سی تراکنش بر ثانیه را دارد. در بحث عملی اما، نئو میتواند هزار تراکنش در ثانیه را صورت دهد که در مقایسه با میزان پانزده عددی اتریوم، بسیار بیشتر است. با بهبود پروتکلهای هر شبکه میتوان انتظار داشت که سرعتهای عملی به سرعتهای تئوری نزدیکتر شوند.
برتری در چنین معیاری میتواند باعث تفاوتهای اساسی شود که برای نئو جای امیدواری بسیاری را باقی خواهد گذاشت. با وجود سرعت تراکنشها بالا، نئو میتواند به هدفی که در سر دارد برسد و این در حالی است که اتریوم از چنین قابلیتی برخوردار نیست. در مقابل اما نئو غیرمتمرکز نیست و اتریوم از ویژگی غیرمتمرکز بودن بهره میبرد. از طرفی دانستن این مسئله که اتریوم و ویتالیک، از چنین نقطهضعفی آگاهاند، خالی از لطف نیست. تکنولوژیهایی مانند «رایدن» و «شاردینگ»، قرار است تا به حل شدن چنین مشکلاتی کمک کنند. هر دو این تکنولوژیها در نقشه راه اتریوم آمدهاند و به زودی به مرحله اجرایی در خواهند آمد.
فورکها و مقیاس پذیری
اتریوم به منظور به روز رسانی نرم افزاری خود اقدام به عرضه فورک ها میکند که از این جهت درست مانند بیت کوین است. فورک ها لزوماً چیزهای بدی نیستند اما میتوانند بد باشند. بیایید نگاهی به فورک DAO اتریوم بی اندازیم. پسازآنکه میلیونها دلار از سرمایههای افراد به وسیله یک قرار هوشمند اتریوم به سرقت رفت، اتریوم بهمنظور بازگشت دادن سرمایههای ازدسترفته آنها، تصمیم به انتشار یک فورک گرفت که درنهایت منجر به جدا شدن دو گروه در جامعه اتریوم شد. این دو گروه در حال حاضر با عنوانهای اتریوم و اتریوم کلاسیک در حال فعالیتاند.
فورک ها به این دلیل در محیط اتریوم ایجاد میشوند که هیچ قطعیتی در مکانیزم اجماع آن وجود ندارد. در یک بلاک چین، زنجیرههای متعددی میتواند اداره شود که بر روی هر کدام میتوان استخراج انجام داد. فورک ها بهصورت مداوم در حال شکل گیریاند اما یک زنجیره بهعنوان زنجیره اصلی که دارای بیشترین توان پردازشی است، انتخاب میشود. در مورد اتریوم همیشه پیشنهاد میشود که وقتی اقدام به قرار دادن یک تراکنش میکنید، همیشه صبر کنید تا چند بلاک ماین شوند و سپس اقدام به انجام تراکنش خود کنید.
در طرف دیگر نئو دارای قطعیت است. چراکه برای قرارگیری یک تراکنش بر روی بلاک چین، اجماع بین شصتوشش درصد از نودها ضروری است. بگذارید برای فهم بهتر این مسئله مثالی برای شما بیاوریم. فرض کنید که در یک کلاس اول ابتدایی نشستهاید. تیمی میپرسد که یک شیرکاکائو چه میزان قیمت دارد. «سینتیا»، هیچ تصوری از مفهوم قیمت ندارد چراکه او تازه وارد کلاس اول دبستان شده است، بااینحال او فریاد میزند، پانزده دلار! چندی دیگر از دانش آموزان نیز با او همنظر میشوند. بابی که یک طرفدار دوآتشه شیرکاکائو است، میداند که یک شیرکاکائو ۱٫۲ دلار است و این موضوع را مطرح میکند و عده بسیاری از حاضرین در کلاس نیز با او هم نظر میشوند. حالا فرض کنید که عدهای از گروه سینتیا با دیدن هجوم بقیه به سمت بابی، از گروه سینتیا خارج میشوند و به طرف دیگر میپیوندند. در اینجا بابی دارای اکثریت است. اینجاست که کلاس به یک اتفاق نظر و اجماع میرسد. اما اگر سینتیا از دنده لج بازی صبحش را شروع کرده باشد همچنان بر نظر خود باقی میماند. این یعنی یک فورک. شاید جواب او، جواب درست نباشد، اما جوابش معتبر و محتمل است. اتریوم این گونه کار میکند.
طرز کار نئو طور دیگری است. داستان مشابهی را در نظر بگیرید. تیمی دوباره میپرسد یک پاکت شیرکاکائو چقدر قیمت دارد. سینتیا ابتدا میگوید پانزده دلار، عده به طرفداری او میپردازند اما به صورت مشخص میتوان دید که این تعداد شصت و شش درصد از کلاس نیستند. سپس بابی میگوید ۱٫۲ دلار و شصت و شش درصد از دانش آموزان به گروه او ملحق میشوند. با رسیدن به چنین اجماعی ایده بابی نهایی میشود. در نئو هر نود (بوک کیپر) حالت درستی را برای بلاک بعدی پیشنهاد میدهد؛ پیشنهادی که ۶۶ درصد آرا را به همراه داشته باشید، حالت نهایی بلاک خواهد بود.
کاربرد چنین روشی بسیار گسترده است. قطعیت در تصمیمات یکی از مهمترین فاکتورها در ایجاد یک اقتصاد هوشمند به سبک نئو است. صنایع اقتصادی و دیگر بازارهایی که به سرعت در حال رشدند نمیتوانند بدون وجود چنین قطعیتی کار کنند. لازم است تا آنها اطمینان داشته باشند که به محض قرار گیری اطلاعات بر روی بلاک چین، آنها برای همیشه در آن بلاک خواهند ماند. از طرفی لازم است تا مطمئن باشند که تحت هیچ شرایطی یک فورک ایجاد نخواهد شد.
خلاصه
حال اگر بخواهیم در چند جمله تمام صحبتهای مان در مورد اتریوم و نئو را جمع بندی کنیم باید گفت که نئو همان اتریوم است اما در مورد یک هدف خاص. آن هدف هم چیزی نیست جز دستیابی به اقتصاد هوشمند. اتریوم تنها یک پلتفرم است که به افراد و کاربران خود این امکان را میدهد که به هر سمتی که دلشان میخواهد، میتوانند بروند! نئو اما در یک هدف را در پیش گرفته و فقط و فقط به سمت آن درحرکت است.
درست است، نئو برتریهای بسیاری نسبت به اتریوم دارد، اما همانطور که گفتم، اتریوم به دنبال پر کردن شکافهای خود است. ارزش واقعی نئو زمانی مشخص میشود که با قانونگذاریهای مناسب همراه شود. کاری که در حال حاضر، در حال انجام است.
منبع: بیت برگ