110

110


#پارت110

#قلبی‌برای‌عاشقی


لبشو به دندون گرفت و رفت داخل اشپزخونه و کمی بعد با سینی چایی اومد

_بفرمایید اینم چایی 

تشکری کردم ،دقت کردم که مانتوشو پوشیده بود و یه شالم رو سرش 


میمیردم واسه این حجب و حیاش 

چایی رو بو کشیدم بوی خوبی میداد اون لحظه به نظرم بهترین چایی عمرمو داشتم میخوردم


‌‌_خب کارتونو بگید دیگه!


چایی رو میز گذاشتم و برگه رو از جیبم دراوردم و دادم دستش 

از دستم گرفت بازش کرد با دیدن مبلغ چشماش گرد شد 


_۱۵میلیون تومن؟؟؟

سرمو به معنی اره تکون دادم 

که پوزخندی زد : فکر کردی من گدام؟؟ همون حقوقی که هر ماه بهم میدادی رو بده نه اینکه اضافه بذاری روش 


_کسی نگفت تو گدایی ، منم حق زحمتایی که کشیدی رو بهت دادم فقط نیستی از هر کارمندی که راضی باشیم حقوق پایانشو زیاد میدم.


برگه رو میز هول داد طرفم 


_من نمیتونم قبول نکنم!

چشمامو رو هم گذاشتم :اسکی لطفا لج نکن 


_لج نیست ... من این مبلغو قبول نمیکنم 

پووف بلند بالایی کشیدم 


_مگه دست خودته؟؟


_پس دست کیه؟؟

_من 

تو چشمام زل زد و سپس پوزخندی زد : خدایی چه حرفایی که نمیزنی،تو چه کاره می؟؟


راست میگفت من کاره ایی نبودم . جوابی واسه حرفش نداشتم


_من رئیس شرکتمم و هر کاری من بگم باید قبول کنی 


به جلو خم شد : تو قبلا رئیسم بودی نه حالا

Report Page