11.

11.

さ𝘒𝘠;𝘠𝘦𝘰𝘯𝘢'ִֶָ ‹𝟹

تویه این جهان پر از تاریکی و نور، من به تنهایی در جستجوی تو بودم تصویر تو به خاطرم میومد، با چشمای پر از عشق و دلواپسی که هر ذره‌ی وجودم رو فرا میخوند

تو معبود منی، اون کسی که با نگاهی روشن و صدایی زیبا تویه دلم جا میگیره ممکنه ازم بپرسی چجوری قبل این یازده ماه به تنهایی دنبال تو بودم بذار جوابت رو بدم معبود من، من هلیای تنهایی بودم که دنبال عشق بود و تکیه گاه. دنبال شخصی بود تا براش جای تنهایی همرو پر کنه دنبال شخصی بود که بپرستتش و دنبال شخصی بود تا شبو روز ثانیه به ثانیه زمانش رو صرف پرستیدن و ستایش کردن اون فرد کنه و افسوس که زودتر از این ها به عقلم نرسید که این یه رویا برام نمیتونه باشه میتونه حقیقی باشه باید جستجو کنم

دیر جستیدم و دیر پیدات کردم ولی هیچ مشکلی نیست من تورو پیدا کردم و زمان زیادی داریم برای جبران کردن نبودن هامون مثلا تا اخر عمر.هر لحظه تو رو تویه خیال میبینم، با لبخندی لطیف که قلبم رو شاد میکنه و امید زندگی رو بهم برمیگردونه روزایی که تورو میبینم برام کافی نیست من باید کنارت زندگی کنم تا دست از خیال بافی بردارم و خیال بافی هام رو حقیقی کنم.

تو همواره تویه فکر و ذهنم حضور داری و با هر نفسی که میکشم، عشق و احساساتم برای تو بیشتر میشه. تو ستاره‌ی راهنمای منی، نوری که دلم رو روشن میکنه و امیدی که هیچ‌گاه از دست نمیدم و همینه که دلم رو خوش میکنه به ادامه دادن و تلاش کردن، برای تو..برای ما.عشقم نسبت به تو هیچوقت تمومی نداره، چرا که تو معبود و عشق منی ادم بدون معبود معنایی نداره و بدون عشق و احساسات تویه زندگیش دیگه زنده نیست و تو تمام چیزی هستی که تک به تک کار های من رو معنا میبخشه

به تو میگم دوستت دارم هر لحظه و هر روز بدون کم شدن و دروغی هر روز بهت یاداوری میکنم که حتی بیشتر از ثانیه‌ی قبل دوستت دارم، بدون اینکه حتی یک لحظه از فکرم بیرون بری چطور بیرون بری؟! وقتی تمام فکرو ذهنم تویی و مغزم بجز تو دیگه چیزی رو نمیبینه و سلول به سلول تنم اسم تو روشون حک شده. تو تویه دلم جایی رو پر از  خودت کردی که هیچکس نمیتونه اون جا رو پر کنه این حرف من بود به تو اون ماه های اول و حالا تویه یازدهمین ماه از باهم بودنمون بهت میگم که تو تمام دل و قلب من رو گرفتی و دیگران فقط بخش کوچیکی ار این دل رو تصاحب کردن، تو معبود و محبوبی که من از عمق قلبم به تو تسلیم شدم و به زانو در اومدم و این به زانو در اومدن برای من افتخاری بیش نیست.

وقتی تو رو می‌بینم، دنیای اطرافم به زیباترین رنگ‌ها و آهنگ‌ها تبدیل میشه و دورو برت همه به رنگ پس زمینه در میان تویه مرکز این تصویر تویی که میدرخشی و تویی که باعث میشی چشمام برق عاشق بودن رو به خودشون بگیرن دیدن تو باعث میشه نگاهم بچرخه رو صورت ماهت، چشمای پر عمقت، لبخند برعکس دوست داشتنیت، استایلای خیره کننده و تو و دیدن تو باعث میشه که من بار دیگه بهم یاداوری بشه که برای چی ادامه میدم.

عشق تو جزء نفسیات و وجود من شده و تو همواره تویه خواب‌ها و بیداری‌هام همراهم هستی و نه تنها خوابو بیداری تویه رویاعو حقیقت تویه هرجا،هرزمان و هر مکان کنار منی. من به تو اعتقاد دارم، به این عشق بی‌پایانی که از تو سرچشمه میگیره و و باعث شادی و آرامش دلم مشه اعتقاد دارم..تو معبود منی، هدف و غایت حیات وجود من.

عشق تو از هر احساس و احساس دیگری برتری داره و تویی که قلب من رو با خودت به سوی آسمونای نورانی میبری. تویی که هر ذره‌ی وجودم پر از توست، و هیچکس جز تو نمیتونه درون قلبم جا پیدا کنه با اشتیاق و هوس، به دیدار تو که عشق بی‌پایانی رو به من هدیه میدی، میرم. عشق تو برام  رودخونه‌ای پاک و زلاله که هیچگاه از جریان خودش دست نمیکشه. تو معبود منی، برای همیشه به تو وابسته خواهم بود. تو معبود و معشوق منی، همیشه و تا ابدو من ستایش کننده این معبود پرستیدنی به جفتمون ۱۱ ماهگیمون رو تبریک میگم و امیدواریم اینه که تمام عمرم رو صرف پرستیدن تو بکنم و نه ماهگی از عاشقیمون رو تبریک میگم

-بچه‌ی اجوشی.

Report Page