109

109


109

شوکه شدم با چشمای گرد بهش نگاه کردم خدایا من چه گندی زدم به رابطمون...

_...حامد هیچوقت در مورد تو به من چیزی نگفت من هنوزم حامد رو دوست دارم 

ناخوداگاه از حرص لبمو بین دندونام گرفتم و حرصمو سر پوست لبم خالی کردم

_...دوست داشتنی که از روی احترامه ..من باآرمان فهمیدم عشق واقعی چیه دوست داشتن و دوست داشته شدن چه حسی داره!هیچ عشقی یه طرفش جذاب نیست عشق یه طرفه به هیچ سرانجامی نمیرسه ولی عشق دو طرفه یه نعمته که روز به روز بیشتر اسیرت میکنه 

+...من همه چیزو خراب کردم

_...میدونم انقدر حامد عصبانیه از حال و روزش حدس میزدم بینتون بهم ریخته باشه برای همین خواستم باهات حرف بزنم 

+...الان چیکار کنم؟

_...یکم صبر کن آرومتر شه میاد سراغت دوباره یعنی امیدوارم که بیاد 

چندتااز عکسای دونفریشونو بهم نشون دادو گرم صحبت در مورد ارمان و رابطشون شدیم  

ناهارو باهم بیرون خوردیم کنار خیابون مشغول قدم زدن بودیم که گفت

_....چندوقته باهمید؟

+....خیلی وقت نیست 

باهم برگشتیم خونه و به بقیه گفتیم سرکوچه اتفاقی همو دیدیم 

شام خوردم و سریع رفتم بالا 

هوا خیلی سرد شده بود پنجره رو باز کردم و تودهن پنجره نشستم منتظر اومدن حامدشدم


باید عکس العملشو میدیدم...

خودم گند زده بودم و یجوری باید جمعش میکردم

Report Page