109

109


#کوازار 

#۱۰۹

رئیس آخر رو تاکیدی گفتم

گره بین ابروهای سام بیشتر شد

پشتم رسید به میز سیستم های رادار و ایستادم 

اما سام جلو تر اومد 

بیشتر از هر زمان دیگه ای قدرت سام حس میکردم. 

قدرتی که انگار از این فاصله پوست تنمو مثل چشم های سام سرد میکرد 

آروم و شمرده شمرده گفت 

- اینجا مسئله مرگ و زندگی خودته! میفهمی و بعد لجبازی میکنی؟ 

کلی جواب داشتم براش

اما نگاه سردش لب هامو به هم دوخته بود 

با تاسف برام سر تکون داد

نگاهشو از من گرفت و رفت سمت در 

تمام غم دنیا تو وجودم جمع شد

در برابر اونا 

من خیلی آسیب پذیر بودم 

نفس عمیق و پر از حسرتی کشیدم و کوله ام رو گذاشتم رو صندلی 

نگاهمو از سام در حال دور شدن گرفتم

پشت سیستم نشستم و لب زدم

- لجبازی ! لجباز تویی که نمیخوای منو باور کنی ! 

داستان از زبان سام : 

از پله ها داشتم میرفتم پایین که صدای زمزمه ساتی رو شنیدم 

- لجبازی ! لجباز تویی که نمیخوای منو باور کنی ! 

ناخداگاه از حرفش ایستادم

مسئله باور نداشتن به ساتی نبود

مسئله نگرانی من برای ساتی بود 

برگشتم سمتش 

صورتش کاملا ناراحتیشو نشون میداد

لعنت بهت سام ...

نفسمو با حرص بیرون دادم

برگشتم سمت ساتی و گفتم

- ساتی!

با ابرو بالا پریده نگاهم کرد

با اخم و جدی گفتم

- پاشو 

با تکون سر اشاره کردم بیاد و گفتم

- میریم ! اما از پیش پسر ها تکون نمیخوری 

ابروهاش بالا تر رفت اما سریع کوله اش رو برداشت و دوئید سمتم

با تاسف سر تکون دادم.اینبار به حال خودم

پا تند کردم سمت ماشین ها

ساتی باهام هم قدم شد و با ذوق گفت 

- مطمئن باش به کارتون میام 

با این حرف لبخند گنده ای زد

یه لبخند که خیلی به صورتش میومد 

با این وجود من جز اخم جوابی بهش ندادم

من واقعا نگران سلامتی خودش بودم

وگرنه ... 

بودنش همراهم مایه آرامشم بود 

کلافه دست کشیدم تو موهام.

سام سام سام

چت شده لعنتی 

بودنش آرامشت باشه؟!

اصلا حواست هست کی هستی و اون کیه؟

از کنار عمارت رد شدیم و بلند گفتم

- عجله کنین بچه ها! باید بریم مرکز شهر 

هر دو از رو تراس پایین پریدن و مکث نکردن

با گندی که زده بودن تا چند روزی مطمئن بودم خوب حرف گوش کن میشن .

در ماشینو باز کردم و گفتم

- رابین‌... زنگ بزن به آترین بگو داریم میایم 

به ساتی نگاه کردم

اما قبل از اینکه چیزی بگم بسریع یوار شد و gps ماشین روشن کرد تا تنظیم کنه!

خب گویا بلاخره یکی از اعضای تیم‌پیش خود حساب از آب در اومد ! 

سوار شدم و رابین گفت 

- خنجر اهریمن نزدیک ساتی باشه مشکلی ایجاد نمیکنه ؟

Report Page