107

107


۱۰۷

رو صندلی تراس نشستم و پاهامو تکیه دادم به لبه تراس. 

خیلی وقت بود سیگار نکشیده بودم اما الان بد بهش نیاز داشتم

خواستم برم پاکت سیگارمو بردارم که صدای در اومد

از چشمی نگاه کردم.

واقعا انتظار نداشتم ترنم پشت در باشه ...

دستی تو موهام کشیدمو درو باز کردم 

ترنم ::::::::::

کل روز نه چیزی خوردم ... نه کاری کردم ...

داشتم دیوونه میشدم ...

میدونستم این کش مکش با امیر اینجا تموم نمیشه .

نمیشد همو ببینیم و باز این بحث وسط نیاد 

نمیشد برم خونه اش و بهم دست نزنه ...

باید تکلیفو شفاف روشن میکردم 

باید بهش میکفتم یه آشنایی واقعی بدون هیچ قانون و لمسی مد نظر منه 

مثل همه آدم های دیگه چند بار بریم بیرون 

رستوران ... سینما ... پارک ... 

فقط حرف بزنیم ... 

از خودمون از علایقمون ... از احساسمون...

نه اینکه برم خونه اش و باز قبل از حرف های جدی سر از تخت و روی اوپن و مبل در بیارم ...

با فکر به این اتفاقات هم مخم سوت میکشید و تنم داغ میشد 

واقعا چطور منو به اینجا کشوند 

منی که حتی نمیذاشتم سام دستشو رو پام بذاره ! 

اونوقت دیشب با چه وضعی تو بغل امیر بودم . 

وقتی صدای در واحدش اومد لباس پوشیدمو از خونه زدم بیرون 

اما پشت در واحدش مکث کردم 

دوباره تردید ... دوباره دو دلی ... دوباره قلبم ک نمیخواست از لمس امیر بگذره ...

اما همه رو فرستادم کنار .

منطقی باش ترنم ... تو ی اعتقادی داری ! پس سرش بمون ... 

اون مراکشیه ... من که نیستم ! 

من باید مدل خودم باشم ...

تقه ای به در زدمو خیلی زودتر از انتظارم امیر درو باز کرد 

با گره خوردن نگاهمون انگار مغز و بدنم قفل کرد . 

حتی یادم رفت برای چی اونجام 

امیر خیره بهم نگاه کردو یه ابروش بالا پرید 

سوالی سر تکون دادو گفت 

- سلام ؟!

- ام ... سلام ... اومدم صحبت کنیم ... 

به علامت باشه سر تکون دادو کنار ایستاد تا برم تو 

از جلوش که رد شدم بوی عطرش تو ریه هام پیچید ... 

فهمیدم اشتباه کردم ... 

صحبت رو در رو با امیر اشتباه بود ... 

باید بهش پیام میدادم !

وسط پذیرایی ایستادمو سعی کردم قبل از اینکه مغزمو بیشتر از این تعطیل کنم کل حرفمو بزنم 

برگشتم سمتش که صاف رفتم تو سینه اش 

یه قدم عقب رفتو دستشو به علامت تسلیم بالا گرفتو گفت

- یهو ایستادی ... فکر کردم میشینی رو کاناپه ... 

سریع عقب رفتمو گفتم 

- نمیشینم... فقط اومدم بگم ... امیر طبق اعتقادات من ... دوره آشنائیمون ... باید فقط محدود به چندتا قرار ساده بیرون از خونه باشه ... بعد اگه به توافق رسیدیم ... میتونیم عقد کنیم و تا عروسیمون به آشنائی های بیشتری برسیم . 

اصلا حرفام اینا نبود . نمیدونم از کجای ذهنم اینارو داشتم میگفتم 

عقد ... آشنائی بیشتر ... 

امیر با ابروهای بالا پریده نگاهم کردو مشکوک گفت 

- آشنایی بیشتر بعد عقد منظورت چیه ؟

Report Page