104

104

وارث شیخ به قلم ساحل

104 

هانا ناباورانه نگاهم کرد 

همونطور که من نگاهش میکردم. هر دو ساکت بودیم. ساکت و شوکه.  

اون عوضی با من و زندگیم چه کار کرده بود  

هانا لب هاش شروع به لرزیدن کردو گفت  

- چه زهری ؟  

فقط با شوک سر تکون دادمو گفتم  

- نمی دونم ... فقط گفت دوتا از اون قرص ها برای نابودی رحمت کافی بود و تو الان دست کم چهارتا خوردی  

هانا رنگش پریده بود  

شوکه به من نگاه کرد  

یهو مچ دستمو گرفت گفت  

- حس میکنم دارم بالا میارم  

قبل لز اینکه من بجنبم هانا خم شدو محتویات شکمشو خالی کرد  

به سرفه افتاد  

کمک کردم دهنشو پاک کنه و بشینه که پدرم سراسیمه اومد 

با شوک به عمو و به هانا نگاه کردو گفت  

- چی شده ؟ 

گوشی هانا رو بهش دادم و فیلمو اجرا کردم. اصل صحبت های عمو عربی بودو پدر خودش میفهمید  

کمک کردم هانا بلند شه و گفتم 

- شما اینو ببینین بعد بیاین 

هانا رو تو بغلم بلند کردمو به سمت اتاقش بردم  

بهیه داشت رد میشد داد زدم  

- برو دکتر خبر کن بهیه  

اونم با سراسیمگی از پله ها پائین رفت. هانای رنگ پریده رو رو تخت گذاشتم و گفتم  

- تو این مدت عمو چیزی بهت دا بخوری؟ 

با تکون سر گفت نه .براش کمی آب ریختمو گفتم  

- خوب فکر کن هانا. چیزی خوردی که مختص تو باشه ؟ 

چند جرعه آب خوردو لب زد 

- نه عثمان من فقط سر میز با تو غذا خوردم  

همین لحظه در اتاق با شدت باز شد


سلام دوستان. اگر دلتون میخواد فایل کامل هانا عروس شیخ و وارث شیخ رو یکجا داشته باشید با تخفیف ویژه این دو فایلو به مبلغ ۲۰ تومن از نگار خریداری کنید 👇

https://t.me/mynovelsell

Report Page