103
#پارت103
#قلبیبرایعاشقی
_کدوم شرکت؟؟
_شرکتی که توش کار میکنم
یهو صدای خندش اومد : با اون رئیس خوشگله؟؟
چشمامو رو هم گذاشتم چرا به رهام میگه خوشگل!
با اکراه یه اره گفتم
_اره میام تا فردا خودمو میرسونم!
_اوکیه ، قبل از ۱۰اینجا باش ادرسشو برات میفرستم
یه باشه گفت و گوشی رو قطع کردم حالا ادم شو اقا رهام ...
ایشی کردم و بدون اینکه ازش خداحافظی کنم از شرکت زدم بیرون و رفتم خونه
***
با سارا دست دادم
_سلام خوشگله خوبی؟
تشکری کردم ، بهش نگاه کردم حسابی به خودش رسیده بود و خوشگل کرده بود
از حرص لبمو به دندون گرفتم : بریم داخل
اهومی کرد و در کنار هم وارد شرکت شدیم! تقه ایی به در زدم که رهام یه بفرمایید گفت
سارا هم پچ پچ کنان گفت : اووف چه خوش صداست!
بهش چشم غره ایی رفتم و خودم جلوتر وارد شدم
رهام سرشو بلند کرد با دیدن من لبخندی زد اما یهو نگاهش به پشتم سرم افتاد با دیدن سارا فوری طبق معمول اخماشو کشید توهم
_سارا
جوابمو مثله اون اوایل با سر داد که سارا بازم پچ پچ کنان گفت : چه بی ادبه!
اعتنایی نکردم و جلوتر رفتم
_اقای جهانی دیروز باهم صحبت کردیم و قرار شد من امروز براتون منشی جدید بیارم
کمی به طرف سارا متمایل شدم
_سارا جان یکی از دوستان بسیار خوب من هستن و دختر قابل اعتمادیه میتونه براتون منشی خوبی باشه
سارا کمی سرشو به پایین انداخت: سلام، تشکر اسکی جان
بهش نگاه کردم از شدت عصبانیت قفسه ی سینه ش تند تند بالا و پایین میشد
به خواستم رسیدم