1024

1024


سلام دوستان

پارت امروز کوتاهه انشالله فردا جبران میکنم

در گیر و دار عروسی عفریته هستیم 🥴


راستی اسم کانال ترفند شده کافه زندگی . اینم لینک جدیدش

☕ t.me/cafe_zendeh 🌱

سعی کنین یه کانالو میخواین عضوش باشین نه اینکه هر روز با لینک برین چک کنینو وقتی لینکش عوض میشه از بقیه طلبکار باشین!! باشد که خدا مارو به راه درست هدایت کنه 💜 اینم پارت امروز


یهو عمه بلند گفت

- بنفشه ...

همه ساکت شدن

منم جواب ندادم که عمه گفت 

- اون نوع منو بیار ....

بازم تکون نخوردم

هیچی هم نگفتم که نیما گفت 

- انشالله بچه نیاز و نوه واقعی شما به زودی میاد 

خیلی خوشحال شدم از جواب نیما

اما خودمو جمع و جور کردمو رفتم بیرون 

خونه دقیقا میدون جنگ بود

اما اینبار متحد های من بیشتر بودن

لبخندی زدم و گفتم 

- امیسا غریبی میکنه عما مان تو بغلتون نیاد بهتره

اخم کردو گفت

- بده من بچه رو از بس از ما دورش کردی اینجوری شده

دستشو با سمتم دراز کرد 

امیسا هم سریع خودشو گوله کرد تو بغل من 

با پر رویی گفتم 

- ببینین خب نمیاد 

امیسا هم چرخید سمت من 

عمه دست گذاشت رو دسته صندلی و پا شد با عصبانیت گفت 

- بده من ببینم 

پهلو امیسارو با دستاش گرفت

اما هنوز بغلش نکرده بود که چنان جیغ بنفشی امیسا کشید که عمه شوکه شد 

از شک به عقب افتاد تو صندلیش و رنگش پرید

Report Page