1013

1013


مشکوک عقب رفتمو گفتم 

- چیو چک کنی ؟

منو کشید بغلشو در حالی که دستش با شیطنت رو تنم حرکت میکرد گفت 

- نرم و گرم بودن خرگوشمو ...

با این حرف دستش از کمرم پائین تر رفتو فکر تو سرشو خوندم ...

امشب شب شیطونی نیما بودو دوست نداشتم ضد حالش باشم

پس باهاش همراهی کردم 

***

***

نور خورشید اتاقو گرم کرده بود

خودمو زیر پتو تو بغل نیما گوله کردم که با خنده گفت 

- نمیخوای بیدار شی؟

یه چشممو باز کردم دیدم در حال چک کردن گوشیشه 

دوباره گوله شدم زیر پتو و گفتم 

- نوچ... درد دارم... خسته ام... یکی دیشب منو ترکونده 

تو گلو خندیدو دستشو زیر پتو رو تنم کشیدو گفت 

- تازه هنوزم باهات کار داره 

سریع چرخیدم سمت دیگه تختو خودمو تو پتو ساندویچ کردم و گفتم 

- برو برو سهمیه یه ماهتو مصرف کردی نا ندارم 

بازم خندیدو بیخیال نشد 

اومد پتو بکشه که تلفن خونه زنگ خورد 

زیر لب لعنتی فرستادو بلند شد 

سرمو از پتو بیرون آوردمو گفتم 

- حتما مامانه... بریم دنبال امیسا 

نیما بلند گفت 

- نیمارو برداشتمو پوشیدمو رفتم پذیرایی دیدم با قیافه گرفته نشسته رو دسته کاناپه و گوشی کنار گوششه

تا منو دید لب زد

- نیازه 

میخواستم سرمو بکوبم به اوپن 

اما به جاش رفتم چائی گذاشتم 

نیما جز اوم و هوم و خب چیزی نمیگفت 

دیشبم بهنام نگفته بود بهم چی شده 

رفتم سمتش تا گوش بدم ببینم قضیه چیه که یهو نیما گفت 

- آروم نیاز ... بنفشه خط قرمزه منه ها ...


سلام خوشگلا. شب مهمون دارم برای همین پارت کوتاهه . قوم شوهر دارن میان برام دعا کنین که خیلی محتاجم. مادر فولاد زره و عفریته خانوم هم هستن 😭

Report Page