101

101

Behaaffarin

معذب شده بودم..

حس میکردم توجه های زیادی رومونه

حتی لباسمم حس میکردم به اندازه کافی مناسب نیس

چه فکر احمقانه ای بود توی اون لحظه

ولی واقعا حتی استرس اینم داشتم : ))

تا اخر آهنگ وقت داشتم که فکر کنم باید چه واکنشی نشون بدم

دیگه چیزی نمیشنیدم

فقط توی افکارم غرق بودم

دوست داشتم از اون فضا فرار کنم

حالا چند برابر بیشتر احساس گرما میکردم و قطعا صورتمم چندبرابر بیشتر قرمز بود

با صدای خواننده به خودم اومدم که گفت:

-      به افتخار همه جوونای عاشق

یه سریا لبخند زدن و دست زدن

یه سریاهم واکنشی نشون ندادن

آرش با خواننده دست داد و ازش تشکر کرد

نشست روبروم و گفت:

-      به شوق بودنت حالا خداهم.. به من یک قلب عاشق هدیه داده..                                               

لبخند زدم

گفتم:

-      قرار بود من شیرینی بدم. نه اینکه تو منو سورپرایز کنی

-      بعد از اون همه استرسی که دیروز کشیدی فکردم حقته یکم هوات عوض شه

-      هوام عوض شه یا منو راحت تر تحت فشار بذاری؟

بازم بدون فکر حرف زده بودم...

آرش یکم نگام کرد و سس رو برداشت

یه تیکه از پیتزاشو برداشت و سس ریخت روش و گفت:

-      تو زندانی من نیستی. منم شکنجه گرت نیستم. دست از اینجور حرف زدن بردار به آفرین.

لقمه ای از پیتزاش خورد و گفت:

-      خوشمزه س. شروع کن

لحنش عادی شده بود

انگار نه انگار همین سی ثانیه پیش چقد سرد بهم گفته بود زندانیش نیستم

اسلایسی از پیتزام برداشتم و خوردم

آرش توی گلو خندید و گفت:

-      اگه نمیتونی بخوریش از پیتزای من بخورا. مجبور نیستی اونو تحمل کنی

مشخص بود میخواد بازم جو بینمون رو آروم کنه

خندیدم و گفتم:

-      دوست دارم مزشو بی ادب

خداروشکری گفت و به خوردن ادامه داد

منم با اینکه اشتهام کور شده بود آروم آروم همراهش شامم رو میخوردم که دوباره بحث و دلخوری پیش نیاد


Report Page