1007

1007


پارت نوشتم براتون در حد طومار انقدر طولانیه. باشد که روز جمعه خوبی داشته باشین. برای منم دعا کنین بتونم چند ساعت بخوابم کمبود خواب مردم 😂🤦‍♀️


خواستم برم که نیما دستشو انداخت دور کمرمو گفت

- آهنگ مخصوص لطفا 

منو تو بغلش گرفتو مسعود یه آهنک خنده دار تولد پلی کرد

اما من مغزم از کار افتاده بود 

همه دورمون جمع شدن

تولدت مبارک خوندن

یکی فیلم گرفت

یکی عکس گرفت 

من اما به زور لبخند میزدم

یعنی با سوتی لباس تنته حالا فقط همین کاستوم سکسی خرگوشیو کم داشتیم با اون شورت مشکی دم دارش 

حتی میترسیدم نیما هم عصبانی شه 

بلاخره شمع رو نیما فوت کردو کیکو بریدو منو انگشتمو کیکی کردم بزنم به لپش که انگشتمو تو هوا قاپیدو مکید 

بهنامم بلند گفت وقت شناسایی کادو هاست 

به الناز نگاه کردم.هواسش بهم نبود 

خواستم برم پیشش ازش کمک بگیرم 

اما نیما کمرمو گرفتو گفت 

- ول کن بهنام همه وقتمون میره سر این کارات 

بهنام اخم کردو گفت 

- پاشو بیا ببینم برنامه منو خراب نکن

نیما هم رفت پیش بهنام و من جیم زدم زود رفتم پیش الناز

قبل من با خنده گفت

- کادو مخصوصتو گذاشتی 

- آره 

یهو با شوک برگشت سمتمو گفت 

- چی؟ 

سریع گفتم 

- کادو اصلیم دستبند چرمه با طرح طلا اول اسم سه تائیمون.اما اشتبا۶ی بهنام هر دو ریخت تو کیسه

- یا خدا ... حیثیتت رفته که 

- چه خاکی به سرم بریزم حالا

- هیچی به روی خودت نیار . انگار نه انگار تو خریدیش

- تابلوئه خب 

الناز اخم کردو گفت

- نیست ... اینا شوخی دارن . فک میکنن یکی خواسته نیمارو اذیت کنه

سر تکون دادمو چیزی نگفتم

فکر خوبی بود

نیما دست برد تو جعبه یه کادو بیرون آورد

بازش کردو گفت 

- کار محسنه 

با این حرف دو بسته سیگارو نشون داد که معلوم بود خاص و سفارشیه 

محسن خندیدو گفت 

- قبول نیست کادو من تابلو بود 

نیما یه بسته دیگه در آوردو گفت

- نه خیر من زرنگم 

همه خندیدنو نیما بسته بعدی رو باز کردو گفت 

- هندزفری بلوتوث ... همممم ... شیوا و علی ؟ 

شیوا گفت

- نیما خیلی بدی جرا درست حدس زدی

نیما با نیش باز دستشو برد داخلو گفت 

- گفتم که چون من زرنگم 

همه هو کردنشو نیما بسته بعدیو نگاه کرد

یه دکوری بود از یه لوکومونیو کوچولو 

اونم درست گفت مال کیه 

دوتا کادو دیگه هم درست حدس زد که دست برد داخلو بسته کاستوم خرگوشیو بیرون آورد

نگاهش که کرد بدون اینکه حرف بزنه به من نگاه کرد 

هول کردمو لبمو گاز گرفتم

اونم زرنگ فهمید کار منه

 خواست برگردونه تو کیسه که بهنام گفت 

- چی بود برگردوندی؟ تقلب نکن فقط آسونارو بگی...

نیما محل ندادو جعبه دستبندو بیرون آورد و گفت

- باشه بابا آروم ...

جعبه رو بازش کردو گفت 

- بله بله این خیلی سخته 

خندیدو به من نگاه کردو گفت 

- دستت درد نکنه 

زورکی لبخند زدمو براش بوس فرستادم

اما دل تو دلم نبود

الناز تو گوشم گفت

- نیما فهمیده 

- آره

- خداکنه جمعش کنه 

هنوز من نگفته بودم انشالله که بهنام دست برد تو کیسه و گفت

- این جا موند

تو دستش همون کلستوم بود که تو هوا گرفته بود

همه تو سکوت نگاه کردنو نیما گفت 

- نترسجا نمیمونه... بده ببینم چی کادو گرفتی برام 

بهنام خندیدو داد دست نیما و گفت

- کادو ام مگه از من میخوای؟ 

تابلو بود بهنام هنوز نگرفته قضیه چیه و اون پاکت چیه 

اما نیما هم میخواد بندازه گردن بهنام 

مسعود گفت 

- اوف حالا چی گرفته کارگردانمون

نیما نگاا متفکری به عکس پاکت انداختو گفت

- والا چی بگم... استخفرالله ... 

پاکتو برگردوند سمت بقیه تا ببینن چیه و 

رو کرد به النازو گفت

- بهنام تو خونه از این کاستوم سکسیا میپوشه که برای من خریده ؟ 

با این حرف نیما خونه رفت رو هوا

Report Page