100

100


#پارت100

#قلبی‌برای‌عاشقی


سوار ماشینم شدم و رفتم تو ماشین پامو رو پدال پا فشردم و روندم سمت خونه ی خودم.


( اسکی )

نگاهی به پنجره انداختم، ماشین رهامو دیدم صاف وایستادم یعنی اومده اینجا؟؟

اب دهنمو پرصدا قورت دادم استرس تمام وجودمو گرفت 


یعنی الان میخواست بیاد اینجا؟؟

اما برخلاف تصورم ماشینتو به حرکت دراورد و رفت... اب دهنمو پرصدا قورت دادم 

یکمم دلخور شدم چرا باید بیاد اینجا و نیاد بالا؟؟


چرا رفت؟؟

دلم شکست و لبامو جلو دادم نامرد 


پرده رو با حرص کشیدم و رو مبل نشستم 

سرمو پایین انداختم 


اگه بگم دلم براش تنگ نشده دروغ گفتم لعنت به حسی که بهش داشتم 

لعنت به این حسی که جدیدا بهش پیدا کرده بودم و جایگزین احمدم شده بود 


اخه این چه حسی بود که پیدا کرده بودم

از فکر و بیخیال خسته شده بودم به درک نیومد بالا 


بلند شدم و رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم بیرون 

یکم گشتم زیر بارونی که نم نم به صورتم میخورد 

قلبی میخواستم واسه عاشقی 

قلبی میخواستم که عشق احمدو از رهام جداکنه


قلبی میخواستم که عشق رهامو قبول کنه

قلبی میخواستم که خاطرات جدید رهامو بپذیره 

نفس عمیقی کشیدم و دستامو بغل کردم


من اگه عشق رهامو قبول کنم ولی به فکر احمد باشم نامردی نیست؟؟ خیانت نیست؟؟ شایدم اشتباه فکر میکنم 

شایدم رهام بتونه خیلی خوب جای احمدو پرکنه طوری که یه لحظه هم به احمد فکر نکنم!


من دلم عشق میخواست 

من نمیخواستم که تنها باشم از تنهایی خسته شده بودم 


اهی کشیدم ورفتم اون ور خیابون 

ماشین گرفتم و رفتم خونه! خونه ایی که مثله همیشه تو سکوت فرو رفته بود

Report Page