100
چندتا رد زخم روی صورتش بود اما بیشترازهمه اخمای گره خوردش توجهمو جلب کرد
دستمو بین موهاش کشیدم امیر با لحن نسبتا تندی گفت
_....هرکاری میخواد بکنه من حرفمو بهش زدم منو از دست میده برای همیشه
اینو گفت و گوشیو قطع کرد
+....نمیخوای بگی چیشده؟
_....بگم که توام فکرت درگیر شه؟کم گرفتاریم مگه؟
+....اینطوری بیشتر فکرم درگیر میشه
_....میگم بهت به وقتش
نفسمو کلافه دادم بیرون
تاوقتی خودش نخواد تلاش من بی فایدست
+....باید برم مامانگفته شب نشده برگردم
_...بریم برسونمت
+....نه میرم خودم توبمون خونه استراحت کن
_...نه خوبممیرسونمت
دستمو دور گردنش حلقه کردم و بهش نگاه کردم
شوکه شده از حرکت یهوییم گفت
_...چیشد؟
+....میرم دیگه عزیزم باشه؟
بوسه ای روی لبش گذاشتم و ازش جداشدم
_....الان یعنی باید کوتاه بیام؟
+....اره دیگه
_....ازاین اوانسا زیاد بده خانوم
+...چشم چیز دیگه ای نمیخوای؟
_....فعلا نه
لباسامو پوشیدم
+....کاری نداری ؟
_....مواظب خودت باش
+...توام
_....میخوای بیام؟
+...امیر
_...باشه مهسا عموت
+....خودم باهاش صحبت میکنم
_....قول دادی اگه نتونستی راصیش کنی بهم خبر بدی
+...قول دادم
دوباره لبشو کوتاه بوسیدم و ازش جداشدم
+....بابای
از خونه اومدم بیرون تاکسی گرفتم و رفتم ترمینال
بلیط گرفتم و سوار شدم
نفس راحتی کشیدم
خداروشکر که حالش خوب بود قلبم آروم بود حدتقل برای چند ساعت آروم بود