100
رمان جدید:
مکث کردم
زن بیچاره بخاطر من تاالانشم خیلی اذیت شده بود بلند گفتم
+...نه خودم ردش میکنم
نفسمو خسته بیرون دادم
بالاخره که چی ؟
امروز نه یروز دیگع باید باهمشون روبرو شی
درو باز کردم
هنوز همونجا بود
-...متین یکیو میخواست که هربلایی خواست سرش بیاره من جونمو نجات دادم
+...اگه مشکلی داشت قبل ازدواجش مشخص میشد
-...از کجا؟ متین حاصل تربیت شما بود خدامیدونه چیارو تجربه کرده که همچین آدمی شده
مکث کرد انگار داشت به چیزی فکر میکرد قبل ازاینکه حرف بزنه گفتم
-...متین فقط از همسرش جدا شد من خانوادمم از دست دادم مطمعن باشین اگه متین راهی برای ادامه این زندگی گذاشته بود خودم کمکش میکردم
+...از کجا بفهمم راست میگی ؟
زل زدم توچشمش و گفتم
-...فیلم دارم از وحشی بازیاش میخوای ببینی ؟
چندلحظه مات نگام کرد
بدون اینکه چیزی بگه سوارماشین شدورفت
درو بستم برگشتم داخل
گوشیو برداشتم و برای محمد نوشتم که مامان متین اومده
بلافاصله زنگ زد
-...اذیتت کرد ؟
+...نه حرف زدیم بعدم رفت
-...عصر آماده باش میام دنبالت
+...کجا میریم؟
-...خونه