100

100


سلام دوستان جلد اول آموروفیلیا تو کانال کافه هلو به نصف رسیده . اگر میخواد هر دو جلدو رایگان بخونین حتما تو کانال کافه هلو جوین باشید و با هشتک #آمور همه پارت هارو بخونین. شاید پارت وارث شیخ هم بزارم اونجا دیگه 👇👇👇

http://telegram.me/holo_tel



100  

با این حرف عثمان به چشم های بر افروخته عمو لبخند زدم  

اخمش بیشتر شد اما عثمان بطری ودکا رو بالا بردو گفت  

- روسیه معدن ودکا های نابه ...  

عمو عثمان پرده پشت سرشو کشیدو تراس از فضای سالن جدا شد 

اومد سمتمون و روی صندلی مقابل نشست  

نگاهی به بطری ودکا انداخت و به انگلیسی گفت  

- فقط برای اینکه بدونم این چه کوفتیه که تو میخوری . 

سعی کردم نخندم . چون دروغ خیلی مسخره ای بود 

بطری ودکا رو از عثمان گرفتم و شات کوچیک سمت عمو رو کامل پر کردم  

برای عثمان هم ته پیک ریختم  

شات ها در واقع لیوان های سرامیکی سفید و کوچیک بودن که عثمان گفت برای سرو ترشی استفاده میشن  

اما برای مقصود ما عالی بود. عثمان شاتو برداشتو به سمت عموش گرفت و گفت  

- به سلامتی شما ... 

عمو عثمان اخم کرد اما شاتو برداشو به لیوان عثمان زد .عثمان یه ضرب کل محتوای شاتو خوردو پت سرش یه دونه بادم خورد  

اما عمو عثمان نیم جرعه خوردو صورتش تو هم رفت . عثمان خندیدو گفت  

- یه ضرب برخور عمو جان... شما از پسش بر میای  

عمو عثمان به عربی چیزی گفتو باقی شاتو خورد . اما چهره اش بیشتر تو هم رفتو چندتا دونه آجیل با هم خورد  

عثمان اشاره کرد بازم پر کن. اما عمو دستشو گذاشت رو شات و گفت  

- کافیه برای من  

عثمان ابرویی بالا دادو گفت  

- واقعا ؟ انقدر زود مست میشین ؟ 

عمو با اخم گفت  

- نه پسر.. مست شدن برای شما بچه هاست ... 

عثمان دستشو به سینه زدو گفت  

- جدا؟ پس بیای شرط ببندیم ... هرکی اول مست کرد ... 

فکر نمیکردمعمو عثمان انقدر ساده باشه قبول کنه اما با اخم دستشو برداشتو گفت  

- باشه پسر 

عثمان اشاره کرد بریزم و من با لبخند محوی اطاعت کردم. امیدوارم امشب به نتیجه برسیم چون مسلما با یه عثمان مست آخر امشب رو به رو میشم

Report Page