100

100

محسن صلاحی‌راد

مطهِّرات و صدآتش

(دربارۀ بیتی از حافظ)


به یاد و خاطرۀ ارجمندِ دکتر عصمت اسماعیلی 

 

نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود

آنچه با خرقۀ زاهد می انگوری کرد

این بیت یکی از نظام‌های تداعی گسترده‌ای است که حافظ آن را با در هم آمیختن انواع مقولات از اقالیم مختلف برساخته است.

شرح این غزل در حافظ‌نامۀ بهاءالدین خرمشاهی نیامده، اما در شروح دیگر دیوان حافظ دربارۀ اینکه «هفت آب» و «آتش» جزو پاک‌کننده‌ها (مطهِّرات) است و ارتباط «خرقه» و «آتش» در آداب اهل‌تصوف و حرمت شرعی «می انگوری» و تضاد «رنگ و ریا» و «زهد»، گاه مفصل گاه مجمل، سخن گفته‌اند. دو نکته در مورد این بیت ظاهراً مغفول واقع شده و کسی پیش از این به آن‌ها نپرداخته یا من در جست‌وجویی که داشته‌ام ندیده‌ام بپردازد.

یکم. ارتباط خاص «آتش» با «می انگوری»

برخی از شارحان به‌اختصار گفته‌اند: «آتش هم یکی از پاک‌کننده‌ها (مطهِّرات) مطابق آموزه‌های فقهی است بدین‌سان که برای تطهیر آنچه آب قادر به پاک کردن آن نیست از آتش و سوزاندن سود جسته می‌شود» (شرح شوق، ۳/ ۲۰۰۹؛ مؤلف درس حافظ هم همین حکم را مختصرتر از این در شرح خود آورده: ۱/ ۴۱۱).

چنین توضیحی، اگر نگوییم غلط است، دست‌کم غلط‌انداز است. خلاف مذهب این شارحان، مطهِّر بودن آتش، آن هم بعد از آب، امری بدیهی نیست و همۀ مذاهب بر سر آن اتفاق‌نظر ندارند؛ نزد حنبلیه و شافعیه که آتش، حتی اگر موجب استحاله شود، پاک‌کننده نیست (الفقه على المذاهب الخمسه، ۱/ ۲۸-۲۹)، نزد امامیه هم آتش به‌خودی‌خود جزو مطهِّرات نیست، اما اگر چیزی در آتش بسوزد و به خاکستر یا دود یا بخار تبدیل شود پاک می‌شود (همان، ۱/ ۲۹؛ ترجمۀ تحریر الوسیله، ۱/ ۱۴۵) و مالکیه و حنفیه هم با اندک‌اختلافی نظری مشابه امامیه دارند (الفقه على المذاهب الخمسه، ۱/ ۲۸-۲۹).

درواقع، آتش، مطابق آموزه‌های فقهیِ «برخی» از مذاهب، دستیار دو مطهِّرِ دیگر است: یکی «استحاله» به همان ترتیب و شرایطی که گذشت، و دوم «کم شدن دوسوم از آب انگور»، به این معنی که عموم فقهای امامی و اهل‌سنت اتفاق‌نظر دارند اگر آب انگور با حرارت آتش بجوشد و غلیان کند و دوسوم از حجم آن بکاهد دیگر حکم خمر ندارد و خوردنش حلال است (دانشنامۀ جهان اسلام، ۱۶/ ذیل «خمر»؛ ترجمۀ تحریر الوسیله، ۱/ ۱۴۶).

بنا بر آنچه گذشت، آمدن لفظ «آتش» در این بیت صرفاً از جهت ذکر دو عنصر از عناصر اربعه نبوده است یا فقط از جهتِ ذکر دو نمونه از مطهِّرات یا صرفاً از این جهت که خرقه را برای تطهیر یا باید شست یا آتش زد و سوزاند، بلکه پیوندی عمیق‌تر بین «آتش» و «می انگوری» برقرار است.

دوم. مفهوم «صد آتش»

ظاهراً همه ذکر عدد «صد» را در بیت مذکور از باب اغراق و کثرت گرفته‌اند و این از یک لحاظ درست است: یعنی، متناظر با «هفت آب» که علاوه بر معنی شرعی‌اش (هفت بار شستن و آب کشیدن) به‌معنی هفت‌دریاست (یعنی هر چه آب در عالم هست، همۀ آب‌ها)، «صد آتش» هم تعبیری است اغراق‌آمیز از عظیم‌ترینِ آتش‌ها؛ اما نکته اینجاست که صِرفِ علاقۀ کثرت و اغراق توجیه‌کنندۀ آمدنِ لفظ «صد» در این بیت نیست، مخصوصاً که در شعر پیش از حافظ هم شواهد بسیاری می‌توان جست که در آن‌ها «صد» و «آتش» همنشین شده‌اند.

«صد» واژه‌ای است فارسی که «تحت‌تأثیر خط عربی با ص کتابت شده» (فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، ذیل «صد»). این واژه در ترکیبِ «صد آتش» یادآور «سده» و آتشی است که در جشن سده (شبانگاهِ دهم بهمن‌ماهان) می‌افروزند. در مورد «سده» و ارتباطش با «صد» از قدیم قصّه‌ها پرداخته و علت‌ها برشمرده‌اند (جشن سده، ۵-۸ و ۳۵ به بعد) که اغلبشان توجیهی از گونۀ اتیمولوژی عامیانه است برای نام این جشن آتشین (برای تفصیل، رک: جستاری چند در فرهنگ ایران، ۲۳۷-۲۴۴).

ازجملۀ این قصّه‌ها یکی روایتی اساطیری است که ابوریحان بیرونی در التفهیم و عبدالحی بن ضحاک گردیزی در زین الاخبار (هر دو از تألیفات نیمۀ اول قرن پنجم ق) گزارش کرده‌اند و مخصوصاً در روایت گردیزی ریشۀ «سده» به‌وضوح «صد آتشِ» برافروخته دانسته شده است:

«اما سبب آتش افروختن اندر وی [= جشن سده] آن است که [...] ارمائیل، که وزیر بیوراسب [= ضحاک] بود، مردی نیک‌نیت بود و، چون ضحاک هر روز دو مرد ازبهر مارانِ خویش کشتن فرمود، این ارمائیل از آن دو مرد یکی را بکشتی و یکی را رها کردی و او را گفتی تا از جهانیان پنهان شدی به جایی که کس خبر ایشان نیافتی. و چون افریدون بر ضحاک ظفر یافت این مردمانِ آزادکردۀ ارمائیل سَد [= صد] مردم شده بودند و همه اندر کوه دماوند پنهان بودند. و ارمائیل پیش افریدون آمده بدو تقریب کرد و این با وی بگفت. افریدون او را استوار نداشت، پس ثقۀ خویش را افریدون بدان کوه فرستاد تا بنگرد و حقیقت [پدید] کند و او را خبر دهد. و ارمائیل بفرمود تا آن مردمانِ متنکّر هر کسی آتشی جداگانه بیفروختند، پس صد آتش بیفروختند، چنان‌که همه را افریدون بدید و، بدانچه ارمائیل شفقت کرده بود در حق آن‌ها، او را افریدون بستود و ولایت دماوند به ارمائیل داد؛ تا بدین غایت هنوز فرزندانِ او دارند» (تاریخ گردیزی، ۵۲۶).

گزارش‌ها در دست است که نشان می‌دهد در این جشن باستانی، از قدیم، عظیم‌ترین آتش‌ها را برمی‌افروخته‌اند و «معمولاً این آتش‌افروزی در دشتی پهناور صورت می‌گرفته و همچنین بر فراز تپه‌ها و کوه‌ها بوته و هیمه و خار گرد می‌کرده‌اند، چنان‌که در جشن سده‌ای که مرداویج در اصفهان گرفت همۀ دشت و بیابان و کوه پر از آتش شده بود...» (جشن سده، ۱۴ و صفحات بعدش).

ارتباط «آتش» و «سده» چنان است که در برخی از فرهنگ‌های فارسی در برابر «سده» مجازاً «آتش شعله‌بلند و آتش شعله‌کشنده» را هم نوشته‌اند (همان، ۴).

بنابراین، ممکن است «صد آتش»، دست‌کم در دوره‌ای، به‌صورت اسم مرکب (صدآتش) یا در همان حالت ترکیبی به‌مفهوم «آتش سده» و «آتش عظیم و شعله‌بلند» رایج بوده باشد، آتشی که به‌راستی عظیم‌ترینِ آتش‌ها نزد ایرانیان و شاعران ایرانی بوده است.

 

در اینجا می‌گذرم از یادآوری اینکه یکی از معانی مجازی «آب» و «آتش» هم شراب بوده و این دو لفظ از این جهت هم با «می» نسبتی دارند و از تداعی «آب آتشناک» و مثل آن هم می‌گذرم.

در پایان می‌گویم: می‌دانم که آتش جزو مطهِّرات آیین زرتشتی هم بوده («آیین‌های طهارت در دین زرتشتی»، ۷۳)، اما نمی‌دانم آیا «صد آتش» و «آتش جشن سده» به «آیین وَر» هم ارتباطی داشته یا نه، و نمی‌دانم آیا حافظ در این «صد آتش» وجه دیگری هم می‌دیده.

 

 

پی‌نوشت

صاحب شرح شوق به دهخدا اشکال گرفته که چرا این بیت را در لغتنامه ذیل «هفت آب» به‌معنی هفت‌دریا آورده و نه در ذیل «هفت آب شستن» (۳/ ۲۰۰۹). این اشکال وارد نیست، چون: اولاً ترکیب «هفت آب» در این بیت، علاوه بر معنی شرعی موردنظر این شارح، به‌معنی غلوآمیزِ هفت‌دریا هم هست و اتفاقاً همین اغراق است که آن وجه شرعی را در این بیت به اوج می‌رساند، پس آمدنش ذیل معنی هفت‌دریا بی وجهی نیست؛ ثانیاً در این بیت «هفت آب» با لفظ «شستن» همراه نیست که دهخدا بخواهد آن را، مطابق معیارهایی که برای شاهد آوردن در لغتنامه لازم می‌داند، ذیل «هفت آب شستن» بیاورد.



کتابنامه

·    «آیین‌های طهارت در دین زرتشتی»، محمد مشهدی نوش‌آبادی و عباس رجبی‌گوندره، فصلنامۀ تاریخ اسلام و ایران، دورۀ جدید، ش ۱۸ (پیاپی ۱۰۸)، تابستان ۱۳۹۲

·    تاریخ گردیزی [زین الاخبار]، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی، به‌تصحیح عبدالحی حبیبی، [با ویرایش] زهرا دلاوری. تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳. (عجالتاً در قرنطینه دسترس به نسخۀ مصحّح دکتر رحیم رضازاده‌ملک فراهم نشد.)

·       ترجمۀ تحریر الوسیله، روح‌الله خمینی. تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۲

·       جستاری چند در فرهنگ ایران، مهرداد بهار. تهران، فکر روز، ۱۳۷۶

·       جشن سده، گردآوردۀ ابراهیم پورداود و دیگران. تهران، انجمن ایران‌شناسی، ۱۳۲۴

·       دانشنامۀ جهان اسلام (نسخۀ وب):

 https://rch.ac.ir/article/Details/8779

 (تاریخ بازدید: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹)

·       درس حافظ (نقد و شرح غزل‌های خواجه شمس‌الدین محمد حافظ)، محمد استعلامی. تهران، سخن، چ ۲، ۱۳۸۳

·       شرح شوق (شرح و تحلیل اشعار حافظ)، سعید حمیدیان. تهران، قطره، چ ۲، ۱۳۹۲

·       فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، محمد حسن‌دوست. تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چ ۲، ۱۳۹۵

·       الفقه علی مذاهب الخمسه (الجعفري، الحنفي، المالكي، الشافعي، الحنبلي)، محمدجواد مغنیه. بیروت، دار التيار الجديد و دار الجواد، ۱۴۲۱ ق‌



Report Page