10.

10.


1.

مردی که جیب ش می درخشید. در بلوار کشاورز مردی که تلفن ش را در جیب کت اسپرت نه چندان ضخیم سفید رنگ ش گذاشته بود ما را با درخشش کورکننده جیب ش مواجه کرد. احتمال می دهم که اگر آن وسیله را از جیب بیرون می آورد درخشش کورکننده تر هم می توانست بشود.

2. کوچه نونا، شکل ست های سینمایی بود. انگار که در تهران ایرما خوشگله ای قدم می زنی. مردی که شکل نقاش ها بود با آدم های دیگر مغازه ها به صحبت نشسته بود. یک لوازم کامپیوتری، یک مبل سازی. نقاش پیر هم عطار بچه باز محله شان است ظاهرا.

3.

در کارواش که بودم. متوجه شدم سوله ای که برای شستن ماشین ها ساخته اند چقدر می تواند جالب باشد. جایی که می توانی باران بسازی داخل ش. از پنجره های سمت راست آفتاب بدهی و از دیوار هایش چرک بریزی. مدیر کارواش، خودش را در محفظه ای ضدکرونا قایم کرده بود. صدایش نمی آمد. ناگهان در میکروفون گفت بیست تومن. یکه خوردم.

4.

خانم کوچولوی شب قبل. خانم مینیاتوری که از ماشین پیاده شد و در حالی که داشت به یکی زنگ میزد از خیابان عبور کرد انگار نه انگار که با ما فرق دارد. یعنی حتی لحظه ای فکر می کردی که ما اشتباها بزرگ تر از معمول هستیم و او استاندارد تشریف دارد. این خیلی جالب توجه بود. نگاه کردنش. طرز نگاهش.

5.

دعوا سر جنسی در خیابان. سر یک مبل یا یک میز یا یک صندلی. آن جا که خونین می شود.

6.

چند مرد، یک میز معمولی شکل میز معلم های مدرسه، یک مغازه خالی 400 متری در شریعتی، چراغ های روشن. مرد میانه کچل پشت میز نشسته بود و داشت کاری انجام می داد. نوشتنی نبود. حس کردم دارند کاری کاملا خلاف را در روز روشن انجام می دهند تا توجهی جلب نشود.

7.

میدانی چند نفر از کسانی که در این آینه به خودشان نگاه کرده اند مرده اند؟

8.


Report Page