10

10


#کوچولو_دلربا 

#۱۰

به سمت اتاق خواب رفتم

جلو در سرویس ایستادم و گفتم

- لخت شو تا اون لعنتی رو از بین پات بیرون بیارم‌

با استرس نگاهم کرد 

اخم کردم و لب زدم

- بدو 

لب گزید 

اما باز تکون نخورد

نفسمو با حرص بیرون دادم

به سمتش رفتم و گفتم 

بهتون اونجا تاوان اطاعت نکردن یاد ندادن؟

تا اینو گفتم دو طرف تاپش رو گرف و بیرون آورد

بدنم داغ تر کرد و دلا باقی لباس هاش رو بیرون آورد

شورتش خیس خیس بود 

با سر به تخت اشاره کردم و گفتم

- بشین لبه تخت... پاتو باز کن 

پا تند کرد سمت تخت 

لبه تخت نشست 

پاهاشو باز کرد و ...

خدای من ...

زیبا تر از این صحنه ندیده بودم

پاهای ظریف 

واژن صورتی و تازه 

یه ویبراتور کوچیک به کلیتوریسش گیره شده بود 

جلو رفتم و آروم بازش کردم

دختر بیچاره 

دلا آه و آی پر دردی گفت و زود پاهاشو بست

من با این نما هنوز کار داشتم 

اما خب 

دوست داشتم اول دلا خودشو تمیز کنه 

حس خوبی به دست زدن بهش الان نداشتم

اون خراب شده پر از کثافت بود .

عقب ایستادم و دلا هم بلند شد 

از بلند شدنش سینه هاش خیلی ملایم لرزید

به سینه های نارس و اندام دخترونه اش خیره شدن

این دختر خیلی کوچولو بود برای یه کلاب BDSM . 

به سمتش رفتم و گفتم

- من از خشونت خوشم نمیاد ... اما دیر ارضا میشم... چیزی بلدی؟ 

با ترس فقط نگاهم کرد 

کلافه گفتم

- بلدی بخوری؟

چشم های درشتش گرد شد و لب های کوچولو و سرخش شکل یه او به خودش گرفت .‌

 نفس عمیق کشیدم. باید باهاش چکار میکردم ؟

 رو به روش ایستادم. دستم رو بین پای لختش کشیدم و واژن تازه و سفتش رو دست کشیدم.

خیس و داغ بود...

دلم میخواست همین الان هولش بدم رو تخت. پاهای ظریفشو باز کنم و خودمو بی ملایمت واردش کنم تا خیسی و گرماش حالمو بهتر کنه.

تو گوشش گفتم 

- دختر که نیستی؟

دلا جواب نداد 

این جواب ندادن هاش عصبیم میکرد 

سرمو عقب بردم و دیدم چشم هاش بسته است

دستمو از بین پاش برداشتم و چشم هاش رو باز کرد 

باورم نمیشد اونم رفته بود تو حس 

بی اراده لبخند زدم و اشاره کردم به در سرویس و گفتم

- برو تو ...


رمان تو کانال خصوصی تموم شده . کلا ۳۰۰ قسمته بیاید اونجا کلشو یکجا بخونید .


هزینه اش ۲۰ هزار تومنه. فایلشم میدن بی سانسور 👇👇👇🔞🔞🔞 برای خرید از ادمین شماره کارت بگیرید



https://t.me/ng786f

Report Page