#1

#1

مـْ͜ुٞـᬼٞـ۪۪۪ٞٞٞ͜͡ــیتـْ͜ुٞـᬼٞـ۪۪۪ٞٞٞ͜͡ـرا

مردونگیش رو از کونم در آورد که آبش با فشار از توی کونم اومد بیرون دستش که روی سینه هام بود رو برداشت و کنارم افتاد هر دوتامون نفس نفس میزدیم اومد سمتم و پاهام رو باز کرد که زیر لب نالیدم الیسا: دوباره میخوای؟؟ مگه چقدر کمر داری تو خنده بی جونی کرد و گفت رادین:صبر کن تو دختر ببین اول میخوام چیکار کنم بعد حرف بزن مردونگیش رو گذاشت لای پاهام با برخورد مردونگیش به لبه های بهشتم لرزیدم جای مردونگیش رو قشنگ وسط لبه های بهشتم تنظیم کرد بهم نزدیک تر شد و رونم رو که با دست هاش بالا گرفته بود رو ول کرد الان مردونگیش قشنگ وسط بهشتم بود و همین داشت خمارم می‌کرد از پشت محکم بغلم کرد و گوشم رو مکید ادرین: دوست دارم اینجوری بخوابیم با هم

Report Page