♧07♧
♡♡♡🌈✨پارت 7 ✨🌈
میخواستم ببینم عکس العملی نشون میده یا ن.
ب نظرم خیلیم بدش نیومد.
با تعجب گفت:«چرا این کارو کردی؟!»
با خونسردی گفتم:
«تشکر کردم خب»
پوفی کشید و گفت:
"چی بگم من ب تو.
باشه.امیدوارم فردا موفق باشی تو امتحانت."
و بعد خواست بلند شه که ناخوداگاه گفتم:
« رویا میتونم یه سوال بپرسم ازت؟»
گفت:«بپرس»
با تردید گفتم:
«رویا...گرایش تو چیه؟ منظورم...میل جنسی و این حرفاس...تو...لزبینی؟»
با اخم هولم داد تا از روش پاشم و گفت:
«این سوالا چیه میپرسی بچه این چیزا هنوز برا تو زوده...»
مثل کنه چسبیده بودم بهش وتکون نمیخوردم.
نچی گفتم:
«برو بابا من بچه که بودم از هر نوعی ک بگی فیلم میدیدم.
حالا تو میگی زوده»
وقتی دیدم سکوت کرده عین طوطی پشت سر هم هی گفتم بگو بگو توروخدا. ک بالاخره با کلافگی گفت:
«اه گیسو!
اره من لزبینم...»
با خوشحالی بدون اینکه اجازه حرف زدن بش بدم گفتم:
"واااای خعلی خوب شد."
رفتم جلو یه بوس از لباش کردم که سریع سرشو عقب کشید و منو از رو خودش کنار کشید و بلند شد و با عصبانیت گفت:
«من وقتی ندارم ک صرف سروکله زدن با ی بچه دبیرستانی لوس و ننر کنم. دیگ حرفشو نزن و تمومش کن این کارای مسخره رو»
رفت سمت در ک سریع جلوشو گرفتم گفتم:
«رویا چرا اخه انقد گنـــد اخلاقـــی؟
من که میدونم وقتی لخت بودم هر کاری کردی نتونستی چشم ازم برداری...پس چرا اینقدر اذیت میکنی؟»