06

06

#6

+سلام خانم حسینی ، کسی اومده تو سالن؟

_ سلام نه هنوز نیومدن ولی خب دیگه الاناس که بیان

+آهان ممنونم


کلاسور و فلشم رو برداشتم و به سمت سالن جلسات رفتم در زدم و با صدای بفرمایید آقای احمدی وارد سالن شدم


+سلام خوش آمدید

سرجام خشک شدم باورم نمیشد امروز اینجا چراا آخه 


_ سلام خانم محبی بفرماید معرفی میکنم آقای زند نماینده شرکت طرف قرارداد ما  و ایشون هم خانم محبی سرپرشت تیم برنامه نویسی شرکت ما


با صدای آقای احمدی به خودم اومدم سعی کردم اعتماد به نفسم رو حفظ کنم رو صندلی نشستم نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم به صحبت  

زیر نگاه های مهراد به سختی میتونستم خودم و کنترل کنم هر طور که بود حرفامو تمام کردم و فلش رو به آقای احمدی دادم تا برنامه رو اجرا کنن

دستام بی وقفه میلرزید زیر میز گذاشتمشون که کسی متوجه نشه  

جرئت سر بلند کردن نداشتم میدونستم بهم زل زده و منتظره سرم و بالا بیارم

با صدای آقای احمدی سرم و بالا آوردم و یه لحظه چشم تو چشم شدیم  

سریع نگاه ازم گرفت


_خب آقای زند بفرمایید اینم برنامه ی که طبق قرار داد برای مرحله اول باید تحویل میدادیم اگر مورد پسند هست که ادامه بدیم اگر نه مشکلات و تغییرات رو بفرمایید تا در اسرع وقت تصحیح کنیم


مشغول بررسی برنامه شد از اقای احمدی اجازه گرفتم و رفتم توی سرویس دستام هنوز میلرزید آبی به سر و صورتم زدم و موندم تا لرزش دستام کمتر شه 

 

وقتی برگشتم توی اتاق آقای احمدی برگه ای رو به دستم داد تا تغییراتی که لازمه رو انجام بدم برگه رو گرفتم و ازشون خداحافظی کردم و رفتم تو اتاق 


Report Page