♧03♧

♧03♧

♡♡

ساعت ده رو هم رو کرده بود و هنوز اماده نشده بودم.

سریع لباسامو با یه شلوار اسلش مشکی و پیرهن

مردونه که چهار خونه های مشکی و زرد داشت

عوض کردم و کولمو برداشتم.بعد از چک کردن

کولم که مدارک و کیف پول و کلید توش هس یا

نه زیپشو کشیدمو انداختمش رو دوشمو چرخی

زدم و نگامو دور تا دور اتاق چرخوندم که با

دیدن گوشیم رو عسلیه بغل تخت دستمو به

پیشونیم کوبوندم و سریع خم شدمو بر داشتم.

به سمت در قدم تند کردمو بعد از پوشیدن کتونیم

هام با سرعت از پله ها پایین دویدم.

از ماشین پیاده شدمو کرایه رو سمت راننده 

گرفتم‌.چپ چپی نگام کرد و بعد با اکراه پول رو

ازم گرفت و با سرعت ازم دور شد.

خندم گرفت و به سمت ساختمون رو به روم راه 

افتادم.توی مسیر وقتی راننده داشت صحبت 

میکرد وسط حرفش نمیپریدم و هیچ حرف اضافه

ای نمیزدم و حتی تاییدشم میکردم! و وقتی

گفتم اگه میشه ده تومن کرایه بدم بدون اینکه

حواسش باشه گفت باشه پسرم.و بعدش تازه انگار

فهمید چه بلایی سرش اومده و نصف کرایه

مسیری که بیشتر میتونست ازش سود کنه رو به

پر حرفیش فروخت.

وارد ساختمونی با عنوان (تجهیزات پزشکی) شدم

و با دیدن عظمت و زرق و برقی که داشت تنها

پوزخند کمرنگی زدم.

در بدو ورود لابی بزرگی دیده میشد که سمت 

راست پذیرش قرار داشت و روبه رو اسانسور ها 

و سمت چپ توی یک نگاه کلی فقط مبل و میز 

های زیادی دیده میشد.

به سمت پذیرش رفتم و با گفتن برای استخدام 

اومدم.به این فکر کردم که بیشتر شبیه هتل های 

خیلی باکلاس میخوره تا شرکت تجهیزات پزشکی.

با گفتن:"تشریف ببرید طبقه دوم راهرو سمت 

چپ اخرین اتاق مدیریت"

تشکری کردمو به سمت اسانسور رفتم و دکمه شو 

زدم.چن دقیقه ای طول کشید تا درب اسانسور

باز شد و وارد اسانسور شدم.

تو اینه ی اسانسور به چهره م خیره شدم.کاری که

  معمولا همه میکنن.چشمهایی درشت به رنگ

  طوسی با لب های نسبتا قلوه ای.دماغ و گونه

های استخوانی که به چهره م میومد.و موهای پر

و موجعدم که خیلی سخت حالت میگرفت وصبح 

به سختی تو وقت کمی که داشتم با تافت و ژل

  حالتشون دادم.

دستی زیر چشمام کشیدم و تا اومدم برگردم سمت

در،با صدای▪دینگ طبقه سوم▪چشمی چرخوندم.

یه بار نشد رو به در وایسم نه پشت به

در.برگشتم و از اسانسور خارج شدم.یه راهرو

نسبتا پهنی  وجود داشت که دیواره ش رو

سرتاسر شیشه پوشونده بود.نمایای سرسبزی که

بیرون وجود داشت حس خوبی رو منتقل میکرد.

راهرو سمت چپ رو تا اخر رفتم.راهرو کوتاهی

بود و به چنتا در رسیدم.



💫💫💫ادامه دارد...🖤

Report Page