♧01♧

♧01♧

♡♡♡


🌈✨پارت 1✨🌈


چشامو که باز کردم نور افتاب تو مخی رو اعصابم رفت.پاشدم پرده ها رو کشیدم.رفتم دستشویی مسواکمو زدم و اومدم جلوی اینه و ریمل و رژ کمرنگمو زدم تا این مدیر دیوث دوباره گیر نده بخاطر ارایش.

یه چشمک برای خودم تو اینه زدم.

تعریف از خود نباشه ولی هرکسی که منو میبینه میگه زیبا ترین دختریم که دیده.(مثلا تعریف نبود)

اهان حالا از خودم بگم اسمم گیسوعه.17 سالمه و دبیرستان میرم.

مادرم وقتی ده سالم بود فوت کرد و پدرم تقریبا 1 ساله که ازدواج کرده.

زن بابام یه دختر داره ولی تا حالا خونه ما نیومده.

یعنی من اجازه ندادم که اون زنیکه بچشم بیاره اینجا مفت خوری.اخه وضع مالی بابام خعلی خوبه و من مطمئنم این زنیکه دنبال پوله بابامه.

ولی دخترشم از طرفی استاد دانشگاس و درامد خوبی داره.عکسشو که دیدم خعلی جذاب بود.در هر صورت من از ننش خوشم نمیاد چه برسه خودش.

 ویه نکته درموردخودم،اینه که؛

گرایشم یعنی گرایش جنسیم؛ لزبین هستش.و اکثر بچه های کلاسمون هم لزبینن.

ولی من باهاشون ارتباطی ندارم و فقد یه دوست صمیمی دارم که اسمش رهاس و فقط اونه ک خیلی باهم صمیمی هستیم و از همه ی زندگیم خبر داره.

تا حالا رل نداشتم و دلیلشم این نیس ک ی عقاب همیشه تنهاس ب خاطر اینه ک کسیو هنوز پیدا نکردم ک ازش خوشم بیاد.

اوه دیرم شد. 

کیفمو برداشتم به سمت مدرسه رفتم و با تیکه های پسرا یا حتی دخترای تو خیابون مواجه شدم ولی خب دیگ عادیه برام!



Report Page