کمک رسانی به زلزله زدگان و مدلی به نام "مدل نرگس"

کمک رسانی به زلزله زدگان و مدلی به نام "مدل نرگس"



کمک رسانی به زلزله زدگان و مدلی به نام "مدل نرگس"

سهراب دل انگیزان – دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه رازی

مدخل:

زلزله سرپل ذهاب ضمن آثار زیانبار و خسارات جانی و مالی بسیاری که داشت، محل تجربه اندوزی و بکارگیری مدلهای متفاوتی از کمک رسانی و بازسازی مناطق زلزله زده نیز شد. در این زلزله بسیاری از افراد و گروه­ های خاص اجتماعی به نیت کمک و با روشهای مختلفی وارد عمل شدند. مدلهایی که هریک زمینه ای از اثرگذاری در چارچوب زمانی، مکانی و موضوعی را در بر داشت. برخی از افراد خوشنام و دارای سرمایه اجتماعی سعی در جمع آوری کمکهای نقدی و غیر نقدی کردند. با این نیت که بتوانند در مسیر بهبود شرایط و کمک به زلزله زدگان بکار گیرند. برخی از سلبریتی ها نسبت به جمع آوری کمکهای نقدی طرفداران خود برای زلزله زدگان اقدام کردند، ولی نتوانستند برنامه مشخصی برای نحوه انجام یا توزیع کمک را به صورت شفاف به جامعه ارائه دهند. برخی نهادهای اجتماعی و سازمانهای خیریه و سمنهای محلی و غیر محلی به صورت روزانه کمکهای جنسی و نقدی را دریافت و در همان روز و یا چند روز بعد از آن نسبت به ارسال کمکهای جمع شده و توزیع بین زلزله زدگان اقدام میکردند و برخی دیگر از سازمانها و نهادهای رسمی نیز به صورت رسمی نسبت به جمع آوری کمکها و انتقال آنها به مناطق بحران زده و توزیع آنها طبق برنامه رسمی اقدام کردند، که به علت مشکلات اداری، نداشتن برنامه استراتژیک مداخله در مناطق بحران زده و دخالت های بسیاری از صاحبان نفود و رانت، این عملکردها با اخلال مواجه گردید و باعث ایجاد نارضایتی شد.

تحلیل: در میان این همه اتفاقات مدلهای اجرا شده را میتوان در چند دسته تقسیم کرد و به بحث و بررسی گذاشت:

1.  مدل وزارت علوم و دکتر زیبا کلام:


مدل وزارت علوم و دکتر زیبا کلام در یک اتوپیای غیر قابل اجرا گیر کرد. مدل تاسیس روستای نمونه ای و پیشرفته. مدلی که دانشگاه کاشان به عنوان یک دانشگاه دولتی پیشنهاد داد و وزارت علوم نیز نسبت به این مدل، بدون انجام بررسی های کارشناسی شیفتگی نشان داد. زمانی حدود یک ماه را برای این طرح صرف کرد و در انتها این مدل به شکست انجامید. همین نوع مدل توسط دکتر زیباکلام پیشنهاد شد و تقریبا به سرنوشتی مشابه دچار گردید. مهمترین مسأله ای که در این مدل قابل بحث است این بود که در زمان زلزله نیازهای آنی و اضطرار در امر کمک رسانی و اسکان و بازسازی به گونه ای است که نمیتوان به مدلهای اتوپیایی فکر کرد. نهادها و افرادی که آرزوی طراحی و اجرای چنین مدلهایی را دارند، لازم است تا در یک فضا و فرصت نرمال و پس از مطالعه کامل و انتخاب یک روستای مناسب و البته در زمانی که مردم قدرت انتخاب و مشارکت و همراهی را بدون اجبار شرایط بحرانی داشته باشند، نسبت به طراحی همه جانبه ایده، اخذ مجوزهای قانونی و اخذ مشارکت اجتماعی کافی و البته تأمین اعتبار و منابع مالی لازم، اقدام نمایند. هم دانشگاه کاشان، هم وزارت علوم و هم دکتر زیبا کلام بزرگوار باید متوجه شده باشند که تعلل آنها برای انتقال کمکهای جمع شده به منطقه ممکن است باعث شده باشد که جریان کمک رسانی و یا بهبود شرایط به علت همین تصمیم ساده ولی تاثرگذار آنها، با تاخیر مواجه شده باشد. در حالی که خیرین و کسانی که کمک کرده بودند، قصدشان کمک به مردمی بود که باید از زیر آوار بیرون کشیده شده، اسکان موقت داده شده و برای زمستان گذرانی و اشتغال پایدار آنها فکری میشد. به نظر منطقی نمیرسد اگر کسی را که در دریا غرق شده است و تازه از آب بیرون کشده اند، به جای تنفس مصنوعی، به فکر جراحی نارسایی کلیه اش باشیم و یا برای زیبایی بیشتر صورتش برنامه ریزی کنیم. اول باید فرد و منطقه را از شرایط آسیب و تهدید دور ساخت و بعد برنامه ریزی جریان یافتن زندگی روزمره را دنبال کرد. با این توضیح مشخص است که مدل زیبا کلام، دانشگاه کاشان و وزارت علوم ناقص و بدون ضمانت اجرایی و ناتوان از پاسخگویی کافی بود که خوب توسط مدیران محلی و کشوری و البته نخبگان محلی نیز انتخاب نشد و پشتیبانی نگردید.

2.  مدل سلبریتی ها:

افرادی خوش نام که کمکهای مردمی و طرفداران خود را تجمیع کردند و با این توجیه که میخواهیم خودمان کمکها را به دست نیازمندان برسانیم، وارد منطقه شدند. البته این مدل توسط تعداد کثیری از هموطنان دیگر نیز مورد استفاده قرار گرفت و حتی کسانی بودند که روی سقف اتومبیل رنو 5 قدیمی از یزد امکاناتی را برای توزیع شخصی در منطقه آورده بودند. این مدل متاسفانه نه تنها اثر مثبتی نداشت، بلکه اثرات منفی بسیاری نیز برجای گذاشت. موضوع کمک از موضوع ترحم جداست. کمک کننده لازم نیست خودش به شخصه بیاید و یا کمک خود را با مفهوم ترحم همراه نماید. کافی است کمکها را به سازمانهای رسمی و یا سمنها و نهادهای خیرخواهانه این حوزه تحویل دهیم. اعتماد به سازمانهای رسمی کمک رسان یک الزام قانونی و اجتماعی است که باید در هر شرایطی توسط همه مردم رعایت گردد. حضور این همه آدم برای کمک در منطقه متاسفانه نه تنها اثرات مثبت نداشت، بلکه اثرات منفی بسیاری نیز به همراه داشت. مردم منطقه در این شرایط اعتماد به نفس خود را از دست میدهند و به موجوداتی نیازمند ترحم تبدیل خواهند شد، که هرکدام به انتظار کمک کننده ای نشسته و هیچ کاری جز جمع آوری کمکهای آمده را وظیفه خود نمیدانند. در این شرایط همدلی و دوستی و همراهی مردم محلی برای رفع محدودیت و بحران، تبدیل به رقابت برای جذب و تجمیع کمکهای رسیده خواهد شد. در این شرایط کمک کنندگان پس از مدت کوتاهی خواهند رفت ولی مردم محلی با تجربه ای تلخ از رقابت بر سر جذب کمکها باقی خواهند ماند و بین آنها بذر اختلافات شدید در کنار از دست رفتن عزت نفس کاشته خواهد شد. متاسفانه حجم بالای کمک کنندگان غیر حرفه ای در سه هفته اول زلزله هم منطقه را مملو از زباله و پسماند کرد و هم تجربه تلخی از این نوع نگاه به کمک رسانی بوجود آورد و هم سرمایه اجتماعی کشور را به شدت صدمه زد. این مدل نیز هم ناکارآمد بود، هم کوتاه مدت بود و هم نتیجه مناسبی نداشت و لازم است تا برای بحرانهای بعدی حتما کنار گذارده شده و مدیریت بحران برای تکرار نشدن آن فکر جدی داشته باشد.

3. مدل همکارانه دانشگاه رازی و دانشگاه پیام نور کرمانشاه:


در این مدل کمکهای جمع آوری شده از سراسر کشور در دانشگاه پیام نور ثلاث تجمیع گردید. سپس با فراخوان نهادهای خیرخواهانه محلی و استفاده از نیروهای داوطلبانه محلی از بین خود زلزله زدگان نسبت به تدوین برنامه توزیع و تعیین نیازها اقدام شد. این مدل نیز ضمن کارآمدی بیشتر در حوزه عدم مداخله منفی در جوامع بحران زده، از آنجا که نتوانست همکاری مناسبی را با نهادهایی مانند هلال احمر و فرمانداری به علت نداشتن نقشه راه و برنامه عمل مناسب فرمانداری شهرستان ثلاث در این حوزه داشته باشد، عملا قابل استفاده برای بحرانهای بعدی نیست، ولی تجارب ارزشمند این مدل در بکارگیری خیرین و نهادهای خیرخواهانه محلی برای توزیع و مدیریت تجمیع و توزیع کمکها، بسیار ارزشمند بود. نکته دیگر این که این مدل تنها توانایی استفاده برای روزهای اولیه بحران را در آوار برداری، اسکان موقت و ایجاد شرایط اولیه زیست معمولی دارا بود و نتوانست برای بازسازی و یا زمستان گذرانی برنامه مشخص و یا نتیجه ای را ارائه دهد.

4. مدل نرگس:

مدل آخری که باید از آن نام برد و البته آن را در زمره مدلهای موفق مواجه و مدیریت بحران و فرایند بازسازی دانست، "مدل نرگس" است. مدل نرگس مدلی مناسبتر و البته کاراتر است. این مدل توسط سرکار خانم نرگس کلباسی تدوین و اجرا شده است. ایشان در روزهای اولیه بحران ضمن اعلام فراخوان جذب کمک از طرفداران و خیرین و داوطلبان کل کشور و اعلام یک حساب قرض الحسنه برای جمع آوری کمکهای نقدی از سراسر کشور، خودشان در منطقه مستقر شدند. ابتدا سه روستا و بعد تا شش روستا را تحت پوشش قرار دادند و تمامی فرایند اسکان موقت، آموزش و تربیت و بازگشت به حالت عادی کودکان، حل مشکل زنان باردار، زنان دارای فرزندان شیرخوار، اشتغال پایدار، مهارت آموزی و کارآفرینی و اشتغالزایی، ایجاد زمینه ورود متخصصان از بهترین دانشگاههای کشور و اخذ راهنمایی و برنامه منسجم و مستمر از آنها در طول دوره بازگشت به حالت عادی، همراستا کردن کمکها با برنامه های سازمانهای رسمی و دولتی در این زمینه، گزارش دهی شفاف و مستمر و دوری گزینی از نمایش کمک رسانی به گونه ای که شخصیت و عزت نفس ساکنان محلی دچار خللی نگردد را برنامه ریزی کرد. در مدل نرگس شفافیت و گزارش دهی هر روزه اعتماد آفرین بود. در مدل نرگس بازگشت مردم به شرایط عادی بر اساس نیاز فرهنگی و سنتهای بومی آنها شکل گرفت و قبل از همه چیز کودکان به عنوان صدمه پذیرترین گروه در زلزله و بعد زنان به عنوان گروه اصلی حامی روانی و اجتماعی خانواده مورد هدف قرار گرفت. در مدل نرگس بازی برای بچه ها و مشغولیت معطوف به حرفه و آموزش مهارتهای شغلی به عنوان اصلی ترین عاملی در نظر گرفته شد که میتواند علاوه بر مصرف زمان از دست رفته جمعیت، آنها را برای شروع یک جامعه بازآفرینی شده در بعد از بازسازی کمک کند. در مدل نرگس مردان به عنوان شاغلان محلی بکار گرفته شدند و عزت نفس آنها از همان ابتدای کار با داشتن درآمد و قدرت و قابلیت تامین هزینه های خانواده تقویت گردید. مدل نرگس افراد محلی را برای کمک به خودشان تشویق کرد و کمکها و فعالیتهای حوزه بازسازی را با استفاده از نهادها و افراد محلی به انجام رسانید. روی نهادسازی و رفتارهای نهادی متمرکز شد و کمترین مداخله منفی را در جوامع تحت مداخله بوجود آورد. از نکات مهم مدل نرگس این بود که بازسازی را براساس مقررات و قوانین و البته کمکهای دولت و دقیقا در راستای مصرف منابع مالی دولتی در این حوزه تنظیم کرد و جایگزینی برای وظایف هیچ گروه یا فردی نبود. بلکه مکمل حضور همه بود. افراد محلی و بحران زده باید خود در کمک حرف اول را بزنند، دولت و سازمانهای رسمی باید نقش خود را دقیق ایفا کنند و نهادها و سازمانهای خیرخواهانه و داوطلبانه و مردم خیر نیز باید بتوانند در فرایند بازسازی حضور منطقی داشته باشند. دانشگاهها و موسسات مشاوره ای و درمانی نیز باید در این مسیر حضور موثر و دقیقی داشته باشند و شبکه های بازاری و کارآفرینی نیز لازم است تا در این مسیر نقش درستی را ایفا نمایند. "مدل نرگس" همه این عناصر مهم و ارزشمند را در فضایی غیر تبلیغاتی دنبال کرد و توانست به بهترین شیوه تا اینجا که حدود هفت ماه از بازسازی میگذرد، بهترین نتیجه را در مقایسه با سایر سازمانها و گروههای مشغول در حوزه بازسازی را داشته باشد. مهم این است که نرگس خودش در این هفت ماه در منطقه مستقر است و تقریبا هر شب با مردم صحبت میکند و فعالیتهای انجام شده خود را به اطلاع همه میرساند. البته اجازه استفاده تبلیغاتی از این فعالیتها را به هیچ کس و هیچ نهادی هم نداده است. لذا ممکن است در این مسیر به علت اختلاف نظر باعث ایجاد رنجشهایی نیز در برخی افراد یا گروهها شده باشد، که طبیعی است ولی مهمترین عنصر در این حوزه نتیجه عمل است که قابل تقدیر است. قابل ذکر است اگر در فرایندهای کاری که خانم کلباسی در عمل بکار برده است، استفاده از خیرین استانی، استفاده از توان دانشگاههای استان و مخصوصا دانشگاه رازی و تنظیم برنامه های کارآفرینی، اشتغالزایی و شبکه های کسب و کاری محلی و بومی و البته بازسازی با همکاری و همراهی و مشارکت دادن این مجموعه های محلی و بومی بود خیلی بهتر بود. چرا که رسوب تجارب این مدل در استان از طریق این سازمانها و نهادهای محلی است که باید تقویت شده و استمرار یابند.

5.  سایر مدلهای رسمی حوزه باز سازی

سایر مدلهای رسمی حوزه باز سازی که شامل در برنامه های رسمی بنیاد مسکن، هلال احمر و مدیریت بحران میگردد به علت رسمی بودن و البته بروکراسی های زائد متاسفانه نتایجی کند و کمتر قابل دفاع داشته اند. لذا در این یادداشت که هدف آن تنها تحلیل مدلهایی از جنس مدلهای داوطلبانه خیرخواهانه بود، نسبت به تحلیل مدلهای رسمی بحث و نقدی نخواهیم داشت. البته اگر این مدلهای رسمی، دقیق، به هنگام، شفاف، با استفاده از نقشه راه درست برنامه عمل مشخص و قبلاً آموزش داده شده، و با بهره برداری از اطلاع رسانی های بهنگام بکار گرفته شوند، میتوان نتایج بهتری را انتظار داشت که امیدواریم مدیریت کلان استان دستور این مهم را صادر نمایند.

جمع بندی:

به نظر اینجانب بهترین مدلی که لازم است تا توسط مدیریت استان به عنوان یک مدل موفق مورد تجزیه و تحلیل و بررسی دقیق قرار گیرد و برای سازماندهی و استفاده در آینده در کشور و جهان مستند سازی گردد، "مدل نرگس" است. به نظر میرسد ابتدا لازم است تا این مدل مستند سازی شده و سپس در شورای مدیریت بحران استان به تصویب برسد و سپس برای استفاده این تجربه در سطح کشور و جهان توسط وزارت کشور و جمعیت هلال احمر به صورت رسمی به نهاهای بالادستی گزارش شوند. انشالله که این تجارب ارشمند بتوانند زمینه حضور انسانهای شریفی چون خانم نرگس کلباسی را در زمینه های مشابه هموارتر ساخته و برای تشویق این نخبگان عزیز زمینه های مناسب شناسایی و تقدیر از آنها بوجود آورند.

هفدهم خرداد 1397 - کرمانشاه

 


Report Page