...🚫

...🚫

Ida

"هی جونگکوک نمی‌خوای به هیونگ کمک کنی این آردا رو پاک کنم؟"

با شنیدن صدای پسر، جونگکوک از جلوی فر به سمت جزیره ای که وسط آشپزخونه قرار داشت، برگشت. با دیدن تهیونگ لخت و بدنی رنگ شده با آرد، آب دهنش رو آروم قورت داد. 

"هی..هیونگ! تو کی ای..اینجوری شدی؟" 

تهیونگ با لوندی کمی سرش رو خم کرد و لبش رو آروم گاز گرفت. 

"چجوری شدم؟" 

جونگکوک آروم در همون حالت، در فر رو بست و کامل به طرف تهیونگ برگشت. 

"آم... خب همینجوری دیگه..."

تهیونگ حالا گونه هاش کمی رنگ گرفته بودند. دستش رو روب عضو نسبتا برجسته شده ش، به آرومی حرکت داد. 

"این که آردی شدم یا..."

جونگکوک سریع به سمت فر و کیکی که در حال پختن در اون بود، برگشت. چشم هاش رو روی هم فشرد و میون حرف پسر بزرگتر پرید. 

"آره... آره... چجوری آردی شدی؟"

تهیونگ خنده ملایمی کرد و صدای بمش رو به گوش های جونگکوک هدیه داد. 

"داشتم بسته آرد رو جا به جا می‌کردم، خیلی اتفاقی اینجوری شدم!"

از قصد کمی قسمت آخر جمله ش رو کشیده تر گفت تا تاثیر بیشتری روی جونگکوک دستپاچه داشته باشه.

"حالا نمیخوای به هیونگ کمک کنی؟ دارم اذیت میشم.."

جونگکوک مجددا به آرومی سمت پسر برگشت. تهیونگ با دیدن جونگکوک، کمی از آرد سفیدی که زیر شکمش پخش شده بود رو با انگشت اشاره برداشت و به لب هاش کشید. 

با این حرکت عضو برهنه ش، به خوبی در دید جونگکوک قرار گرفت. 

"حس می‌کنم خیلی به کمکم نیاز داری هیونگ..."

و بعد با گفتن این حرف به سمت تهیونگ نیم خیز شده روی جزیره آشپزخونه که با لبخند منتظر پسر بود، رفت.

Report Page