~♡

~♡

Lena


[وقتی از یقشون می‌گیری و به سمت خودت می‌کشیشون]


جیسونگ؛

- با هم چیز کیک درست کرده بودید و برای خوردنشون یک عالمه ذوق داشت پس از اینور به اونور می‌پرید و یکلحطه هم آروم واینمیستاد.

- سعی کردی چند بار صداش کنی اما اهمیت نمی‌داد.

- یقش رو گرفتی و خیلی جدی به چشم هاش نگاه کردی. "جیسونگ بشین!" >:(

- چند لحظه ای مات و مبهوت بهت نگاه می‌کنه و سرخ میشه.

- یهو لباست رو می‌گیره و جلو می‌کشونت و لب هاش رو کاملا مماس لب هات می‌کنه و با لحن حرص درآری زمزمه می‌کنه: "نه." 

- تو رو شکه شده رها می‌کنه و به کار خودش ادامه می‌ده ^^



فلیکس؛

- داشت برای استیجشون آماده می‌شد و در حال بستن کرواتش بود.

- به نظرت خیلی کیوت و چلوندنی شده بود پس نزدیکش شدی و با گرفتن یقش اون رو به خودت جسبوندی.

- بعد از کلی بغل کردن و فشار دادنش کرواتش رو براش گره زدی.

- می‌دونستی همیشه قبل از اجرا های مهم کمی استرس داره پس کلی تشویقش می‌کنی و بهش می‌گی قراره عالی بنطر برسه.





سونگمین؛

- داشتی مثل یه پنگوئن پشت سرش راه می‌رفتی و دنبالش می‌کرده اما کاملا نادیده می‌گرفت.

- بعد از چند ثانیه کنتر یقش رو می‌گیری و سمت خودت برش می‌گردونی.

- "هی! کیم سونگمین! چرا ایگنورم می‌کنی؟"

- "چون قبلش تو من رو ایگنور کردی."

- "من کی اینکار رو کردم؟" "ازت خواستم برام صدای یه پاپی کیوت رو در بیاری اما به جاش داری عین پنگوئن راه می‌ری؟"

- قطعا بعدش با هم دیگه به این نتیجه می‌رسید که باید یه پاپی برای خودتون بخرید ><




جونگین؛

- می‌خواستید قبل از خوابیدن باهم یه فیلم ببینید.

- اون حموم بود و بعد از بیرون اومدن بلافاصله به اتاق رفت و لباسش رو پوشید تا زود تر فیلمتون رو شروع کنید.

- دکمه های لباسش رو کامل نبسته بود و موهاش هم کاملا خیس بود.

- فکر کردی ممکنه سرما بخوره پس یقش رو گرفتی و اون رو به سمت خودت کشیدی و شروع به بستن دکمه هاش کردی اما اون فکر کرد می‌خوای بقیشون رو هم باز کنی O.O

- "من تازه از حموم اومدم، می‌تونیم بعد از فیلم اینکار رو-"

- "جونگین! دارم دکمه هات رو می‌بندم تا سرما نخوری! بهتره دفعه‌ی بعد تو حموم افکار و مغزت رو هم تمیز کنی."


ناشناس:

https://t.me/harfmanbot?start=751837122

534AMup 🌱

https://t.me/BChatBot?start=sc-399732-534AMup

🌱

Report Page