ִֶָ

ִֶָ

무지개

شد پنج ماه؟اه هنوز کمه میخام باز کنارم باشی این ماهم مثل ماهای قبل دوباره اذیتت کردم نه؟میدونم خیلی اخلاقم کیریه سریع دعوا میگیرم اینا ولی ببخشید باشه؟چیزی ندارم بنویسم ولی خوشحالم این ماه کنارمی چون این ماهو دوست دارم ماه زمستونه اگه یه درصد شانس داشته باشم برف بیاد بیشترم دوسش دارم بهت گفتم وایب چیزای سفید اینا میدی ولی تو یه وایب خنثی داری یه خنکی خاصی میده وایبت انگار یه روز خیلی سرد و برفی بدون لباس گرمی رفتم بیرون درسته دستامو پاهام یخ زدن و نفسم سرد شده ولی از درونم گرمه حس میکنم قلبم واسه یه نفر میتپه و اون تپش زنده نگهم داشته تو سرما دیگه اذیت نمیشم و دور تا دورم از برف پوشیده شده و پاهام دیگه جون ندارن وایسن پس دراز میکشم رو برفا و دونه های برفی که رو صورتم میشینه رو حسشون میکنم بعد انگار که یه فرشته برفی کوچولو میادو بقلم میکنه یهو کل بدنم گرم میشه حس میکنم تو خونه رو تخت خوابیدمو گرمای خونه رو حسش میکنم وقتی تو بقلشم هیچ ترسی ندارم فقط میخام ساعتا اونجا دراز بکشمو بقلم کنه،تو وایب بارونم میدی انگار هرچیزی که اروم کنندس تو وجودته ولی وایب بارونت شبیه یه شبیه که بارون خیلی شدیده ولی بدون چتر رفتم بیرون و قطره های بارون رو بدنم میریزه و سردمه ولی حس ارومی دارم و یه گوشه خودمو از سرمای بارون جم کردم و نفسامو میشمارم بعد دیگه قطره بارونی روم نمیریزه ولی همچنان صدای بارونو میشنوم وقتی سرمو بالا میگیرم یه بچه میبینم که دقیقا مثل یه خرگوش کیوته و یه چتر بالا سرم گرفته و اروم اروم نزدیکم میشه و دستاشو دورم حلقه میکنه و بقلم میکنه بعد کل ارامش وجودشو بهم میده و دیگه احساس نمیکنم گم شدم یا نگران نیستم از سرما و بارون مریض بشم و فقط انگار منو اون بچه و بارون روی کره زمین باقی موندیم میدونی وایبت دقیقا واسه من یه همچین چیزیه،من تو یه دنیای بی رنگ گیر افتادم و دنیام کاملا سیاه سفیده و مث یه روز بارونی سرده ولی بعدش یه فرشته کوچولوی کیوت مثل یه افتاب واسه رنگین کمون دنیامو رنگی میکنه بعد قلبمو لمس میکنه و کل وجودم رنگی میشه و اروم میشم و با بقلش حس میکنم تو یه دریایی از رنگای کیوت شنا میکنم یا یه روز پاییزی که یه سوز سردی داره و برگای پاییزی دارن میریزن یه نفر کنارم وایساده و دستمو گرفته بعد خودشو بهم نزدیک میکنه تا گرمش بشه بعد بقلش میکنم تا بیشتر گرمش بشه و همون بقل کردنش کل دنیامو گرمو اکلیلی میکنه،اوژنی میدونی تو خیلی ارومی حس خوبی بهم میده دوس دارم ساعتا بهت نگاه کنمو کیوت بودنتو ببینم و تو خوشگلی خیلی خوشگلی مخصوصا واسه من قیافتم کیوته و بنظرم ناسا تو شک رفته که چجوری تو چشمات یه کهکشان داری،دوس دارم بقلت کنمو سرتو بزارم رو قفسه سینم تا صدای قلبم که برات میتپه رو گوش کنی بعد اروم اروم موهاتو ناز کنمو سرتو بگیرم بالا و گوشه لبتو بوس کنم و بعدش محکم بقلت کنم تا عطر و گرمای وجودتو حس کنم،تو از دزیره ژنرال بهتری قطعا باید ژنرال حسودی کنه که چرا دزیره ای مثل دزیره من نداره اوژنی قول بده نری باشه؟اگه بری تو شب برفی که بهت گفتم دیگه از درونم حس گرما نمیکنمو حس میکنم خونم داخل رگام داره یخ میزنه بعد خسته میشم و نفسام یخ میزنن و بارون خیسم میکنه و از سرما خستگی بدی میگیریم و زیر بارون خوابم میبره و کسی دیگه نمیاد تا وجودش گرمم کنه و دنیام بی رنگ تر از قبل میشه تا دیگه نخام دنیایی رو ببینم و پاییزم سرد تر از قبل میشه و دیگه چیزی ارومم نمیکنه و تو همه ماها و هفته ها و روزای سال تنها میشم و خودمو گم میکنم انگار تو یه کاغذ سیاه نقاشی شدمو بعد داخلش گیر کردمو همه جا واسم تاریکه نه گرمایی حس میکنم نه سرمایی حتی خودمم حس نمیکنم و مثل یه نقاشی تظاهر به لبخند زدن میکنم پس نباید بری باشه؟میدونم این روزا سرت شلوغه و امتحانو درس داری ولی تحملشون کن باشه؟استعدادی که داری تو امتحاناتت مشخص نمیشه قوی بمون باش؟اگه حس تنهایی کردی عیب نداره من کنارتم من پیشتم تا حرفاتو گوش کنمو خوشحالت کنم و اگه کسیو نداری بقلش کنی من میامو بقلت میکنم و همونجوری تو بقلم نگهت میدارم و اگه دنیات مثل یه روز بارونی سرد غمگینه و حس میکنی تو سرمای عمیقی گیر کردیو تنهایی و بغض داری من میامو محکم بقلت میکنم و گرمای وجودمو بهت میدم تا گرمت شه و احساس تنهایی نکنی بعد اروم گونه هاتو بوس میکنم و اروم بغضتو میشکنم تا تو بقلم گریه کنیو خودتو خالی کنی بعد اشکاتو پاک میکنم و دوباره گونه هاتو بوس میکنم و همیشه کنارت میمونم و نمیزارم دیگه روزات بارونی و غمگین باشه تو واسم مثل یه اهنگ اروم میمونی که ریتم اهنگو با همه سلولای بدنم حس میکنم و انگار تو اوجم تو ارومم میکنی خوشحالم میکنی و بهم حس خوبی میدی انگار که از یه ادم بی ارزش تبدیل شدم به مهم ترین اتفاق دنیا و قول میدم تولد 20 سالگیت بیامو واست شیرموز بیارم با یه کیک بعد یه ارزو کنو بهت کادو یه عروسک خرگوش میدم که نمیره پس تا اون موقع قوی بمون باشه؟تو دیگه تنها نیستی از این به بعد تو هر مسیر سخت زندگیت من کنارتم ژئو مهم نیست چی بشه یا بری تو همیشه اوژنی ژئوی من میمونی اگه برگردی عاشقانه تر از قبل میپرستمت چرا میگم میپرستمت؟یجا خوندم اگه اونقدر تنها باشی که حتی سایه این تنهایی تورو ترک کنه خدا برای نجاتت لباس مبدل میپوشه و به زمین میاد من تنها بودم ولی دورم ادمایی بودن که بیشتر بهم حس تنهایی میدادن ولی با اومدن تو دیگه تنها نبودم پس تو خدای منی اوژنی تورو مثل یه خدا میپرستمت و عاشقت میمونم و توهم ترکم نکن 5 ماهه که کنارمی تو کل زندگیم فقط 5 ماه حس زنده بودن داشتم اونم وقتی که تو کنارم بودی و ارومم کردی قبلش فقط نفس میکشیدم اما الان قدر همه نفسایی که میکشمو میدونم چون نمیخام از دستشون بدم دوست دارم کنارت بمونم پس از نفسام محافظت میکنم تا تموم نشنو بیشتر کنارت بمونم اوژنی تو همه دقیقه ها و ساعتای زندگیمو واسم بهتر میکنی جوری که انگار تو یه خونه ساعتی زندگی میکنمو و هر دقیقه رو با ارزش میدونم چون تو کنارمی


"و خداوند روز ششم انسان را

و روز هفتم تورا برای من آفرید"

«𝖨 𝗅𝗈𝗏𝖾 𝗒𝗈𝗎 𝗂𝗇𝗌𝗍𝖾𝖺𝖽 𝗈𝖿 𝖾𝗏𝖾𝗋𝗒𝗈𝗇𝖾 𝖨 𝖽𝗈 𝗇𝗈𝗍 𝗄𝗇𝗈𝗐

𝖥𝗈𝗋 𝗍𝖾𝖺𝗋𝗌 𝗍𝗁𝖺𝗍 𝖽𝗋𝗂𝖾𝖽 𝖺𝗇𝖽 𝗇𝖾𝗏𝖾𝗋 𝗌𝗁𝖾𝖽

𝖨 𝗅𝗈𝗏𝖾 𝗒𝗈𝗎 𝖺𝗌 𝗆𝗎𝖼𝗁 𝖺𝗌 𝖺𝗇𝗒𝗈𝗇𝖾 𝖨 𝖽𝗈 𝗇𝗈𝗍 𝗌𝖾𝖾

𝖳𝗁𝖾 𝗌𝗂𝗓𝖾 𝗈𝖿 𝗋𝖺𝗂𝗇𝖽𝗋𝗈𝗉𝗌 𝖨 𝗅𝗂𝗄𝖾 𝗍𝗁𝖾 𝗌𝗂𝗓𝖾 𝗈𝖿 𝗍𝗁𝖾 𝗌𝗍𝖺𝗋𝗌 𝗂𝗇 𝗍𝗁𝖾 𝗌𝗄𝗒»


Report Page