🔻

🔻

@shohreyeshahr


١- در روزهای اول بعد از زلزله، شاهد این بودیم که افراد خوش‌فکر با آنالیز دقیق بازار، کالا و خدماتشون رو چندین برابر قیمت معمول می‌فروختند. پرچمدار این امر هم اون صاحب نابغه آژانس هواپیمایی بود که بلیت کرمانشاه رو ۹ میلیون قیمت زده بود. من از این افراد تیزهوش درس «اقتصاد و بازاریابی» آموختم.

٢- یکی از مجریان صدا و سیما به یه مساله مهم و تامل‌برانگیز اشاره کرد که در فضای مجازی هم خیلی دست به دست شد. عین جملات ایشون رو نقل می‌کنم. «واقعا چه اقلامی داریم می‌فرستیم به این مناطق؟ مثلا اعلام میکنن ده‌ها تن برنج فرستادن. آخه برنج به چه دردی میخوره؟ قابلمه از کجا بیارن؟ اجاق از کجا بیارن؟» با شنیدن این جملات قلب هر انسان‌ بیداری ترک برمیداره.‌ خدا رو شکر مجریان صدا و سیما هستند که مردم رو از تاریکی و جهل نجات بدن. منِ احمق فکر می‌کردم مثلا میشه یه کپسول گاز، یه اجاق کوچیک و یه دیگ رو برد تو منطقه زلزله‌زده و از اون برنج استفاده کرد و به تعداد زیادی آدم غذای گرم داد. ولی بعد از شنیدن صحبت‌های این عزیز از گمراهی نجات یافتم و متوجه شدم به هیچ وجه امکانش وجود نداره و زلزله‌زده‌ها تا وقتی خونه‌هاشون ساخته بشه و به قابلمه دسترسی پیدا کنن، فقط باید کنسرو لوبیا بخورن. خدا امثال شما رو برای ما بی‌خردها حفظ کنه. من از این بزرگوار «نحوه صحیح انتقاد کردن و مبارزه با کژی‌ها» رو آموختم.

٣- یه سری از دوستان در فضای مجازی خیلی پیگیر این بودن که به مناطق زلزله‌زده مواد مخدر فرستاده بشه. این عزیزان با یه احساس همدردی خارق‌العاده و با تشخیص نیازهای اولیه یه انسان یعنی خوراک و پوشاک و نشئگی، این پیشنهاد رو بیان کردند. بنده حقیقتا به این دوستان غبطه می‌خورم و از اون‌ها درس «همدردی» آموختم.

۴- دوستان افتخارآفرین عرصه فحش در فضای مجازی، تو این ایام هم بیکار ننشستن. یکی از فعالیت‌های این عزیزان به این صورت بود که تمام افرادی که پست‌های غیرمرتبط با زلزله میذاشتن رو فحش‌کش می‌کردن. به عنوان مثال طرف یه عکس از یه درخت گذاشته بود و این دیالوگ تو کامنت‌ها بود.

_ زلزله اومده، تو عکس درخت میذاری بی‌غیرت! بیام همون درخت رو بکنم تو حلقت؟

+ درست صحبت کن. تو از کجا میدونی من بی‌خیالم. از کجا میدونی من کمک نکردم؟ اصلا خودت چه کار کردی براشون؟

_ کلوچه زیادی نخور. من مثل تو بی‌وجود نیستم. من سه روزه دارم به زلزله و همه کس و کارش فحش میدم.

از این دسته از دوستان درس«احساس مسئولیت و وظیفه‌شناسی» آموختم.

۵- در ساعات اولیه بعد از زمین‌لرزه یکی از اهالی قبیله مهر و عشق، با جوارح عملی و میکاپ عربی یه عکس اینستا پسند در صفحه‌اش قرار داده بود با این کپشن «مثل #زلزله ناگهانی باش. با آمدنت یکهو بی‌هوا بلرزان تمام زندگیم را» و تعداد کثیری از اهالی همون قبیله کامنت گذاشته بود: «واااای فوق‌العاده بود بانو! دایرکت رو هم چک کن». با دیدن این صحنه بنده کاملا منقلب شدم و فهمیدم به جای ناراحتی باید زلزله و سونامی و حتی قاچ خوردن کره زمین رو عاشقانه تعبیر کرد و به جذب معشوق پرداخت. من از این عزیزان درس «عاشقی» آموختم.

۶- یه صحبت‌هایی بود که میگفتن با ارسال کمک‌های مردمی، گروهی از سارقان زحمت‌کش با تمام سختی‌ها به سمت مناطق زلزله‌زده شتافتن و تعدادی از کامیون‌های امدادی رو غارت کردن. اگه خبر درست باشه، من از این عزیزان «وجدان کاری و جدیت در کار» رو خواهم آموخت.

٧- و اما مدیران و مسئولان. نمیدونم چطور بگم که حق مطلب ادا بشه. اصلا به وجناتشون که نگاه کنید، انواع درس زندگی همینجور داره میریزه بیرون. خدا خیرشون بده.

بـرتـرینها

🌟 @shohreyeshahr 💫 شُهره‌ی‌شَهر 🌟

https://t.me/joinchat/AAAAAD0D8dDTLOK2SgPNmQ

Report Page