""

""

Reyi
@Vkookplanet


- میدونستم میای.

+ اون کجاست تهیونگ؟


نگاهش رو از بالا تنه ی نسبتاً برهنه ی مرد عبور داد و تا نوک کفش هاش پایین رفت.

پوست بدنش از تعرق زیاد زیر نور مستقیم آفتاب میدرخشید و موهاش، به طرز زیبایی روی پیشونی خیسش پخش شده بود.

قفسه ی سینه‌اش بدون وقفه بالا و پایین میرفت‌ و لحظه ای دست از حرکت نمیکشید..

بین کارآگاهی که مضطربانه روی پاشنه ی پا تکون میخورد و قاتل خونسردی که از حالا معامله رو دو سر بُرد میدید، شباهت زیادی پیدا نمیشد؛ بهرحال شاید برای تهیونگ دید زدن اندام خیس از عرق جئون لذت بخش باشه، ولی وقتی به یاد دلیل این اضطراب و دم و بازدم های پی در پی میوفتاد، نمیتونست اخم غلیظی که بین ابروهاش جا میگرفت‌رو کنترل بکنه..!


+ کسی همراهته؟

کیم در حالیکه به دیوار سرد خونه ی قدیمی تکیه میداد، پرسید و همزمان نیم نگاهی به سگ کنار پای جانگکوک انداخت: البته منظورم اون حرومیِ کنارت نیست.


- همه چیز طبق معامله‌ست..

سعی کرد لرزش صداش‌ رو پشت اینکه مسیر طولانی ای رو دویده پنهان کنه، ولی انگار چندان موفق نبود؛ از پوزخند کمرنگ کیم مشخص بود که بوی ترس به مشامش رسیده.


+ یه شرط دیگه به شرط اول اضافه کردم.

- این قرارمون نبود کیم.

+ این جوابت به شرط منه؟

- حق نداری اینقدر منو زیر تیغ نگه داری..

+ ولی حق دارم که این حرفت‌رو به معنای کشتن "همسرت" برداشت کنم، نه؟

نفس عمیقی از روی بی حوصلگی کشید، کاش اینقدر برای برداشتن پرونده های پیچیده جسارت به خرج نمیداد: میشنوم.

تهیونگ لبخند ضعیفی زد، نمیدونست بخاطر حساسیت جانگکوک نسبت به همسرش عصبی باشه یا بخاطر عقب کشیدنش خوشحال..

همونطور که با دکمه ی آستین کتش ور میرفت، جواب داد: توی شرط اول گفتم که باید پرونده رو مختومه اعلام کنی و هیچ اسمی از من نبری.

شرط دومم‌ اینه که "چند مدتی نزدیک من بمونی"..!

کارآگاه سر تکون داد: منظورت چیه کیم؟

+ سادست، گفتم چند مدت اطراف من بمون. برات سخته؟

جانگکوک با گیجی سری به معنای "نه" تکون داد و دوباره پرسید: چطور باید مطمئن باشم که بهم صدمه نمیزنی؟

- قرار نیست مطمئن باشی جئون جانگکوک..

تهیونگ در حالیکه از جا بلند میشد گفت و روبروی مرد مقابلش ایستاد؛

- من همسرتو آزاد میکنم، توهم در عوض چند مدتی باید همراهیم کنی.

+ تحت هر شرایطی؟

- تحت "هر" شرایطی.


Report Page