...

...


"من میدونم از نظر فیزیکی چقد سخت میتونه باشه و اینکه من نیاز دارم انرژیمو نگه دارم"

بومگیو در مورد اجرا هاش میگه "ولی وقتی رو استیجم، سخته که کنترلش کنم. اینو مطمئنم"

-دوست طوطیت، توتو چطوره؟

🐻 توتو خوبه. از اونجایی که هوا داره سرد تر میشه فکر کنم یکم احساس سرما میکنه.



-چطور شد که توتو رو به عنوان حیوون خانگی خودت گرفتی؟

🐻 فکر کنم 10 سال پیش بود درسته؟( از توتو میپرسه) یه بار دیگه بگو چند سالته؟(میخنده) بعد از التماس های بیشمار منو برادرم اجازه اینو گرفتیم که روز تولد مامانم یه پاپی بیاریم خونه. روز تولد مامانم 2 جون هستش پس اسم پاپی رو گذاشتیم June. هر وقت از مدرسه میومدم خونه، میگفتم "من خونه م!" بعد هم شروع میکردم به ناز کردنش. اون دوست داشتنی بود. ولی فک کنم دو روز بعد اومدنش به خونمون بود که پدر و مادرم گفتن نمیتونیم ازش نگهداری کنیم چون زمان کافی رو برای توجه بهش نداریم. من اینقدر ناراحت بودم که June رو بغل کردم و نزدیک 8 ساعت گریه کردم. بعدش ما توتو رو پیدا کردیم و خوشبختانه مادرم حتی وقتی تو خونه تنها بود میتونست به خوبی ازش مراقبت کنه. اولش یکم عجیب بود، ولی وقتی توتو نشست روی دست یا شونه م، بهش علاقه مند شدم.



-از این قضیه خیلی وقت میگذره. از اونجایی که باهم بزرگ شدین، ایا توتو تاثیری روی تو داشته(موقع بزرگ شدنتون) ؟

🐻 نه... نه حقیقتا. هرکدوممون زندگی جدای خودمونو داریم. (میخنده)



-تو داری زندگی خودتو میکنی، مگه نه؟(میخنده) در ورژن "VR " کانسپت فتوی تو آیدیت Angel313 است.

🐻 در عکس ها، شغل من "درمان کننده" هست_ و این همونجاست که پارت Angel(فرشته) به وجود میاد_ و تولد من 13 مارچ است، پس من به اخرش 313 رو اضافه کردم. در بازی ها "درمان کننده" مهمترین نقش رو داره. یک بار وقتی داشتم با یونجون بازی میکردم، گفتش که اون از همه چیز مراقبت میکنه و همه دشمنامون رو شکست میده. منم بهش گفتم : 'این دلیله که "درمان کننده" مهمترینه. اگه تو بمیری کی کمکت میکنه؟' ولی یونجون اصرار کرد که به من نیازی نداره، و من باید پشتش پنهان بشم و فقط همونجا بمونم.(میخنده)

پس منم رفتم سوبین رو آورم و ازش پرسیدم اگه هممون باهم بجنگیم، کی مهمترین (کاراکتر) خواهد بود؟ و سوبین گفت البته که "درمان کننده". این دقیقا نکته منه!(میخنده)



-ایا عضوی هست که تو فکر میکنی به درمان نیاز داره؟(میخنده)

🐻 سوبین. دیروز بهم گفت دل درد داره. اون گفتش که دل دردش به خاطر خوردن زیادی غذا های نشاسته دارِ. تو میدونی، اون عاشق نونِ. اون خیلی خورد پس منم انتظار همچین چیزی رو داشتم. یه دلیلی داره که میگن "اعتدال در همه چیز". (میخنده) شوخی میکنم. امیدوارم زودتر خوب بشه. 



-حرف یونجون شد،یه حرکت توی اولای رقص Blue Hour هست که شما دوتا باهم میرقصین.

🐻 این قسمتی هست که ما باید به هم نگاه کنیم، ولی اولش من اصلا نمیتونستم بهش نگاه کنم. فکر کنم این... خجالت اور بود؟ (میخنده) بعدش مثل یک متخصص بهش نگاه کردم و این از اون موقع خوبه. الان؟ مشکلی نیست!(میخنده)



-وقتی شنیدم Ghosting و Whishlist اهنگ هایی با guitar-heavy rock (سبک این ترک ها) هستن، فهمیدم که این تاثیرات تو بود.

🐻 وقتی به ورژن دمو Ghosting گوش دادم، حیرت زده شدم. نمیتونستم باور کنم که ما میخوایم همچین اهنگی رو ضبط کنیم. (میخنده) من واقعا استایل دهه 80 و 90 دوست داشتم. من موسیقی اون دوران رو همیشه با پدرم گوش میدم.



-تو به اهنگایی مثل ‌Dancing Queen از ABBA یا Vienna از Billy Joel گوش میدی درسته؟ 

🐻 پدر من قبلا برای تفریح با ماشین ها مسابقه میداد و صبح زود وقتی با هم (پدرش) تو ماشین بودیم به این اهنگا گوش میدادیم. بعد از اون وقتی تو سئول کارآموز بودم و دلم کلی برای پدر و مادرم تنگ میشد، اهنگ هایی که باهم گوش میدادیم به ذهنم میومدن. تو پلتفرم های موسیقی دنبال این اهنگا گشتم و وقتی داشتم متن هاشون رو میخوندم بهشون گوش دادم. همینطور متن های ABBA، البته از قبل میدونستمشون.



-بنظر میاد میتونیم بگیم که تو خیلی تحت تاثیر سلیقه پدرت بودی.

🐻 اینکه الان گیتار میزنم و به موسیقی راک و پاپ گوش میدم همش به خاطر پدرم هست. همینظور اون دلیلی هست که من یه ایدل شدم. اون بهم گفت کسی بشم که میتونه توی نور صحنه بایسته. به طور تصادفی، امروز سالگرد ازدواج پدر و مادرم هستش. من خیلی سرم شلوغ به خاطرهمین هنوز نتونستم باهاشون حرف بزنم ولی وقتی این تموم شد باید به پدرم زنگ بزنم. (میخنده)



-ایا تو موقع تمرین رقص یا وقتی چیزی ضبط میکنین سختیی میکشی؟

🐻من این بد شانسی رو دارم که دقیقا یه روز قبل هر جور ضبطی سرما میخورم یا گلوم درد میگیره. قبل ضبط صدام عالیه و من کاملا اماده م براش. ولی همون روز سرما میخورم و صدام شروع به اذیت کردنم میکنه. این واقعا اذیتـم میکنه وقتی نمیتونم پارت خودمو اجرا کنم. من وقتی هم داشتم رقص Blue Hor رو یاد میگرفتم واقعا به خودم سخت میگرفتم. من ترجیح میدم وقتی خوب اجرا نمیکنم از دست خودم عصبانی بشم. ولی توش بهتر میشم پس نگرانش نیستم.

-بنظر میاد تو با خودت خیلی جدی هستی.

🐻 من ترجیح میدم وقتی از خودم عصبانیم یا وقتی نمیتونم چیزی رو قبول کنم گریه کنم، به جای وقتایی که ناراحتم. روزای کارآموزیم یه بار موقع یادگیری رقص گریه کردم چون من نسبت به بقیه تو حفظ کردن حرکت ها کندتر بودم. ولی وقتی به گذشته نگاه میکنم، خوشم میومد که با خودم زیادی سخت گیر باشم. معمولا من به خودم به عنوان یک انسان آزاد فکر میکنم ولی به روشی، کلی برای خودم قانون گذاشتم تا دنبالشون کنم.



-تو یه بار توی یه مصاحبه دیگه گفتی که بزرگترین تغییری که برات اتفاق افتاد افزایش سخت کوشیت برای نشون دادن یه اجرا عالی بوده. 

🐻 وقتی بحث در مورد اجرا روی صحنه میشه من خیلی جدی میشم. قبل از رفتن روی استیج، من درگیر یک سری احساسات در ذهنم میشم و به سکوت نیاز دارم وقتی دارم تمرکز میکنم. و وقتی من اشتباهاتی انجام میدم، بهش نمیخندم یا در موردش شوخی نمیکنم. اگه یه مشکلی هست فکر میکنم بهتر باشه به طور جدیی در موردش حرف بزنیم و به کار کردن روش ادامه بدیم به جای اینکه بهش بخندیم. هر اجرایی باید عالی باشه.



-استاندارد های بالایی داری.

🐻 درسته، من اخرین کارآموزی بودم که تونست وارد گروه بشه. زمانی که من بزرگترین تغییرات رو در بهتر کردن خودم انجام دادم مال وقتی بود که مجبور بودم نزدیک یه ماه برای ارزیابی های ماهیانه هر شب بیدار بمونم. شنیده بودم که اگه طوری تنظیم کنی که بتونی کل شبو تمرین کنی، بهتر پیشرفت میکنی. شعار من شد "تو تنها اونقدر هستی که تمرین کردی." من شنیدم که بقیه میگفتن جیمین حتما خیلی تمرین کرده چون اخرین نفر بوده که وارد BTS شده. و V کلی انرژی برای تمرین های حالت های صورتش و ژست هاش گذاشته. هرکسی با یه استعداد خاصی متولد شده ولی حتی این افراد هم اگه میخوان بهترین خودشونو نشون بدن باید روش (استعداد درونی) کار کنن.

-شنیدم که با وجود کارآموزیت و مدرسه تو تنها با 3 ساعت خواب در روز اهنگ مینوشتی.

🐻 اون روز ها زندگی من شامل درس های رقص، وکال، اهنگ نوشتن، حموم کردن در خونه، رفتن به مدرسه و بعد دوباره برگشت به درس ها. این چرخه همش تکرار میشد. اهنگ نوشتن تنها راهی بود تا خودمو توصیف و استرسم رو کنترل کنم. اگه تو دگو زندگی میکردم از کوه ها بالا میرفتم ولی سئول پر از ساختمونِ و هیچ فضایی برای رها کردن استرست نیست.



-اخیرا اهنگی نوشتی که باهاش احساساتت رو توصیف کرده باشی؟

🐻 من داشتم به آسمون نگاه میکردم، به یه آسمون صورتی. واقعا زیبا بود دقیقا مثل تو Blue Hour و حتی وقتی این یکی اهنگمو نوشتم زمانش با زمانی از روز که تو تایتل ترکمون هست، یکی بود. من اون زمانو خیلی دوست داشتم. خیلی وقت بود که اینجور احساس ارامشی رو موقع نوشتن یه اهنگ حس نکرده بودم.


-توی ویورس، تو خاطرات خودت در مورد راه رفتن در حیاط شنی مدرسه ت زمان دانش آموزیت، گفتی. این باعث شد من فکر کنم که حتما این لحظات کوچیک ارزشمند برات خیلی معنی دارن.

🐻 بالا رفتن از کوه ها و رانندگی کردن به رصد خانه تا ستاره ها رو با خانوادم ببینم—اینها بخشی از خاطرتی هستن که عمیقا در قلبم دفن شدن. فکر کنم اینجور خاطراتم هیچ وقت محو نمیشن و مطمئنا نمیخوام که این اتفاق بیوفته. همچنین من خاطرات خوبی از دوران راهنماییم هم دارم. دوستام و معلم هام و هرکسی که تو اموزشگاهم بودن، ادمای خوبی بودن که همیشه باعث لبخند زدنم میشدن. ولی هرچند زندگی به عنوان یه ایدل منو از داشتن تجربیات معمولی دبیرستان باز میداره، پس خاطرات راهنماییم همشون برام مهمترن.


-تو به زودی فارق التحصیل میشی. چه حسی داری؟

🐻 من خیلی منتظر اینم که صبح ها دیگه مجبور نباشم زود بیدار بشم(میخنده). وقتی اعضای بزرگ تر زمان استراحتشونه، معمولا اطراف ظهر یا ساعت یک از خواب بیدار میشن.

ولی اعضای کوچیکتر و من مجبوریم بریم مدرسه پس باید ساعت هفت صبح بیدار بشیم. دو ساعت طول میکشه تا به مدرسه برسم و برگردم.

-معمولا اون زمان چی کار میکنی(تو راه مدرسه)

🐻 بیشتر میخوابم(میخنده). وقتی بخاری روشنه من میخوابم. من حتی تو تابستون هم روشنش میکنم. اگه ذهنم درگیر باشه اِیرفون هام رو میزارم و به موزیک گوش میدم.



-معمولا به چه نوع موسیقی گوش میدی؟

🐻 عادت جدیدم اینه که دنبال اهنگ های جدید بگردم پس اخیرا به یه سری ارتیست خارجی گوش میدم. در باره ی ارتیست های کره ای، فکر میکنم اهنگ های ADOY باحالن. من ترجیه میدم به اهنگ ها ملایم گوش بدم و از حس خاص و اتمسفر این اهنگ ها خوشم میاد. 



-معمولا چجوری اهنگ مینویسی؟

🐻 برای شروع یه ملودی ساده رو تهیه میکنم و در نت های گیتار مینویسم. بعد از اون صدای بقیه اعضا بهش اضافه میشه و تهیه کننده مون Slow Rabbit همشون رو باهم به طور عالیی میکس میکنه. من معمولا با تهیه کننده مون در مورد این صحبت میکنم که کجا ممکنه یچیزی صدای خوبی بده یا در مورد ایده های دیگه ای که دارم صحبت میکنم. در واقع دوتا از اهنگام قرار بود بی-ساید ترک آلبوم Blue Hour باشن ولی به جو کلی البوم نخورد پس اونا رو از البوم بیرون اوردن. 

-ناراحت کنندس. خیلی خوب میشد اگه شامل آلبوم جدید میشد.

🐻خب همیشه دفعه بعدیی وجود داره. هر آلبومی راه خودشو داره. اگه اهنگای من به اون راه (جو البوم) بخورن، اونها از مال من استفاده خواهند کرد و اگه اهنگای بقیه اعضا بهتر فیت بود، مال اونارو استفاده میکنن. حتی تهیه کنندمون گفت که اهنگای من شامل این آلبوم نمیشن ولی اگه به آلبوم بعدی خورد، بیا این اهنگا رو اونجا بزاریم. منم گفتم "خوبه". و اینجوری اتفاق افتاد. همیشه باید باحال باشی. (میخنده)



-تو اهنگ Maze in The Mirror از The Dream Chapter Eternity رو تهیه کردی، که همش در مورد تجربیات تو در راه رسیدن به دبیو بود.

🐻 درسته، و تایتلش فقط Maze بود. وقتی اینو نوشتم خیلی تو وضعیت بدی بودم. ملودی اصلی متفاوت تر از ورژن اخری بود. وقتی نوت های گیتارو نوشتم رفتم اتاق تهیه کنندمون و ما یه سری ایده رو باهم رد و بدل کردیم. اون خیلی از اهنگ خوشش اومد و پیشنهاد داد که به صورت گروهی روش کار کنیم. من باید میرفتم مدرسه و معمولا فقط 3 دقیقه طول میکشید که برسم خونه ولی اون روز 30 دقیقه طولش دادم تا روی حالت تکرار به اهنگ جدیدم گوش بدم. خیلی برام ارامش بخش بود که بهش گوش بدم. بعدش جزئیات رو به بقیه اعضا هم دادم: اینکه تایتلش چی بود، چطور انتخابش کردم، به چی فکر میکردم و چه حسی داشتم وقتی مینوشتمش، به چجور لیریکی نیاز دارم که بهش اضافه کنم و...

بعد، همه لیریک های خودشونو نوشتن و تحویل دادن و بهترین اونها در کنار هم "Maze In The Mirror " رو ساختن.

-یونجون گفت که هر وقت به این اهنگ گوش میده باعث میشه گریه کنه.

🐻 اگه منم موفق نمیشدم که اون اهنگو منتشر کنم و بعدش برمیگشتم دگو و بهش گوش میدادم، ممکن بود منم با اهنگِ گریه کنم. ولی من انجامش دادم و الان میتونم بگم که من یه اهنگ در مورد زمان های سختی که گذروندم تا به اینجا برسم منتشر کردم. من نه تنها به این اهنگ افتخار میکنم بلکه خیلی خوشحالم که همش درست پیش رفت.

-سری The Dream Chapter در مورد بزرگ شدن هست. اهنگها در مورد سختی دوران نوجوونی، از بین رفتن و دعواهای رابطه دوستی میگن. بومگیو، این داستان ها برای تو چه معنی دارن؟

🐻 در واقع من هیچوقت مشکلی با دوستام نداشتم. ولی لحظاتی هستن که حتی ادم های مثبت حساس میشن یا توسط افکار مختلفشون احساس سختی میکنن. همونطور که قبل تر گفتم، این برای من وقتی اتفاق میوفته که دارم میرم روی استیج. و وقتی ناراحتم مثل لیریک اهنگ Run Away میمونه: "همه توی این دنیا خوشحال به نظر میرسن، غیر از من. " خیلی زیاد میتونم این احساس رو به اون لیریک ها ربط بدم.



-تو نقش اصلی موزیک ویدیو ژاپنی Drama رو به عنوان یه کاراکتر طرد شده بازی کردی.

🐻 اولش اینطور بنظر میاد که داستان در مورد یه سری دوست هست ولی بعدش درواقع میفهمیم که راجع به یک فرد طرد شدس. داستان تفاوت بین جوری که تو خودتو باور داری و جوری که دیگران باورت دارن، نشون میده. من تلاش کردم تا توصیف کنم اگه اون فرد من بودم، چقدر نگران خواهم بود.(نگران افکار دیگران) برای اینکه اون احساسو داشته باشم بقیه اعضا هم کمکم کردن با اذیت کردنم تو بسکتبال که ما اونو 

به عنوان یه صحنه توی موزیک ویدیو استفاده کردیم. اونا چیزایی مثل " عه فک کنم توهم میخوای بازی کنی؟" (میخنده) اونا با درست کردن جوی که باعث شد من احساسات این کاراکتر رو بفهمم، بهم کمک کردن. 


-بنظر میاد تو به بقیه خیلی نزدیکی.

🐻 در حال حاظر اونا همه چیز منن. هر روزی که ما باهمیم متفاوته و بنظر میاد ما به خوبی میتونیم رابطه تیمی خوبی داشته باشیم. (کار تیمی شون خوبه)


- وقتی داشتین برای آلبوم اماده میشدین در مورد چی حرف زدین ؟

🐻 ما در مورد برگشتن به چیزای ساده ای حرف زدیم. چیز هایی مثل "بیاین تظاهر کنیم تازه دبیو کردیم و میخوایم اولین البوممون رو منتشر کنیم." وقتی یکیمون راجع به چیزی فکر میکرد اینجوری بود که اون شخص مشکلاتی با بیان حرفش داشت چون نگران بود شاید نظرات اعضا گروه متفاوت باشه. ولی فهمیدیم بهترین راه اینه که باهمدیگه روراست باشیم و به همه فرصت حرف زدن بدیم.

-بومگیو، تو میخوای چجور شخصی بشی؟

🐻 (در افکار عمیق) یه شخص صمیمی و مهربون. شعار کلی زندگی من اینه که "مثبت زندگی کن" ولی همینطور که برنامه روزانه و زمانم رو با بقیه اعضا میگذرونم، بعضی وقتا میفهمم که یه وجه خیلی جوون توی من وجود داره که نمیدونستم اونجاست. دوست دارم بیشتر رشد کنم (توی کار) و اونجور شخصی بشم که با مردم اطرافم مهربونِ.

Report Page