……

……

Yam'

دامپزشکی قطعا مقطع تحصیلی مورد علاقه‌اش نبود. اما از اینکه میتونست به حیوون‌های بیمار و درمونده کمک کنه؛ احساس خوبی میکرد.

همه چیز با پیدا کردن اون ببر سفید و زخمی توی پارک شروع شد.

جونگوک نژاد خاص اون ببر رو میشناخت پس تصمیم گرفت تا جایی که میتونه این راز رو پیش خودش نگه داره ت ببری رو از دست شکارچی‌ها در امان نگه داره. درمان ببر کوچولو -که جونگوک اسمش رو ته‌ته گذاشته بود- به خوبی پیش میرفت اما خیلی اتفاقی توی یه شب بارونی به جای اون بچه ببر زخمی که روی تختش خوابیده بود یه مرد درشت هیکل و برهنه رو پیدا کرد.

مسخره بود ولی گوش و دمش دقیقا مثل مال ته‌ته بود.

از اونجا بود که جونگوک با هایبرید‌ها و انواعشون اشنا شد و تونست ته‌ته رو بیشتر بشناسه.

ته‌ته از نوع خاصش بود. از اون نوع هایبرید‌هایی که جسم حیوانیشون همیشه کوچولو و بازیگوش میمونه اما جسم انسانیشون درست مثل یه انسان بالغه؛ اما با گوش و دم.

و خب بعد از اون رابطشون کمی بیشتر از چیزی بود که انتظارش رو داشتن.

جونگوک از اینکه اون ببر دمش رو روی پاش بکشه خوشش میومد و ته‌ته ام علاقه‌ی زیادی به بستن دست‌های جونگوک حین رابطه داشت.

البته وقتی اون روز جیمینی هیونگ سرزده به خونه‌اش اومد و اونو با دست‌های بسته روی تخت دید، در حالی که خود بیخیال از تمام اتفاقات دنیا داشت یه ادامس باد میکرد و یه جونور عجیب هم روی بدنش افتاده بود خیلی خجالت زده شد.

اما بعدش قسم خورد که به جیمینی هیونگش همه چی رو بگه و اجازه نده هیچ شکارچی یا دامپزشک یا جنگلبانی بخواد به ته‌ته ببری دوست داشتنیش نزدیک بشه!


Report Page