....
مجتبی دانشطلبفاشیسم آزادیخواهکورش با آزادی دادن به اقوام و ادیان شناخته میشود اما طرفداران کورش شعار ضدعرب و ضداسلامی میدهند. هواداران حقوق بشر از اختیار و انتخاب دم میزنند اما به شکل ثابت سنتها و مراسم دینی را مسخره میکنند. رضاخان نماد دیکتاتوری و استبداد سیاسی است اما روشنفکران ایرانی هنوز در کار ستایش او هستند. اعتدال و آزادی بیان در ایران ادعای کسانی است که میگویند منتقدین هر چه در کشور کمتر باشند بهتر است. اپوزیسیون ایران شعار آزادی را پرچم خودش کرده اما زیارت اربعین را نه تنها مخالف آزادی که موجب سقوط از انسانیت میداند و پس از کشتار رو به تمسخر و تحقیر میآورد. نتیجه اینکههمه آزاد هستند، اما اگر انتخابی غیر از انتخاب دلخواه من داشته باشند کشته شدنشان با تروریسم هم اهمیتی ندارد.شعار آزادی در ایران اصلا چه معنایی دارد؟ چرا با نژادپرستی و دیکتاتوری سیاسی و ممنوعیت دینی جمع میشود؟ آزادی ظاهرا چیزی بیش از یک واژه تهی نیست، تنها لفظی زیباست که درونش معنایی از فاشیسم ریخته شده. تازه به دوران رسیدگی و ولع آزادیهای غیر اخلاقی بستر این بیمعنایی را به خصوص در طبقه متوسط جدید شکل میدهد. اینجا دوگانهای سیاست زده ساخته شده: هر چه در دشمنی با ساختار سیاسی باشد به هر میزان هم که آمیخته به خشونت و دریدگی شود باز هم آزادیخواهی است، باید حقوق انسانیاش را رعایت کرد، واجد بزرگترین مراتب حقوق بشر است، اما آنچه در این محدوده قرار نگیرد اصلا از دایره انسانیت خارج میشود. آزادیخواهی در ایران چرکترین و پلشتترین چهرهٔ فاشیسم را نشان داده است. Original Post@#GooglePlus
به کانال پلاس نیوز بپیوندید@plus_news